کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدساخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدساخت
لغتنامه دهخدا
بدساخت . [ ب َ ] (ص مرکب / ن مف مرکب ) بد ساخته شده . نیکو ساخته نشده . بدساز. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
بیسج
لغتنامه دهخدا
بیسج . [ س َ ] (ص مرکب ) (از: بی + سج ) بی شکل . بدوضع و بدساخت . (ناظم الاطباء). رجوع به سج شود.
-
نعل پاره
لغتنامه دهخدا
نعل پاره . [ ن َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) شکسته نعل . (یادداشت مؤلف ). نعل کهنه و فرسوده . نعلی که به علت کهنگی و فرسودگی از سم ستور افتاده باشد. || کنایه از چیز بی ارزش و بی مقدار. || کنایه از گوشواره ٔ سخت بزرگ و بی تناسب از طلا و جز آن . (یادداشت مؤ...
-
بدساز
لغتنامه دهخدا
بدساز. [ ب َ ] (ص مرکب ) چیزی که ساخت خوب نداشته باشد. (آنندراج ). بدساخت . بد ساخته شده . || غضبناک و پر از خشم . (ناظم الاطباء). ناسازگار. (یادداشت مؤلف ). بدرفتار. بدسلوک : جهانجوی را نام شاهوی بودیکی شوخ و بدساز و بدخوی بود. فردوسی .بدان ترک بدس...
-
ساخت
لغتنامه دهخدا
ساخت . (مص مرخم ، اِمص ) ساختن . صنع. صنعت : ز انگیزش و ساخت فرق است چندکه این نخل کار است و آن نخلبند. امیرخسرو. || ساختگی . آمادگی . || (اِ) ساز. سامان . عدّة. || (ن مف مرخم ) ساخته . مصنوع . محصول : این بخاریها ساخت تهران است . ماشین فلاحتی ساخت آ...