کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدرفتاری کردن نسبت به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جلالی
لغتنامه دهخدا
جلالی . [ ج َ ] (ص نسبی ) نسبت است بجلال . || نسبت است به جلال الدین مکلشاه سلجوقی .
-
عزیة
لغتنامه دهخدا
عزیة. [ ع ِزْ ی َ ] (ع اِمص ) انتساب . (اقرب الموارد). نسبت و دعوی نسبت . (ناظم الاطباء). عِزوة. رجوع به عزوة شود.
-
نسبة
لغتنامه دهخدا
نسبة. [ ن ِ / ن ُ ب َ ] (ع اِمص ، اِ) نژاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نسبت . رجوع به نسبت شود. || خویشی . خویشی پدری خاصةً. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). خویشی پدری یا خویشی پدری و مادری هر دو. (ناظم الاطباء). رجوع به نسبت شود. || علا...
-
اسناد خبری
لغتنامه دهخدا
اسناد خبری . [ اِ دِ خ َ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) الاسناد الخبری ، ضم کلمة او ما یجری مجراها الی اخری بحیث یفید ان مفهوم احداهما ثابت لمفهوم الاخری او منفی عنه و صدقه مطابقته للواقع و کذبه عدمها و قیل صدقه مطابقته للاعتقاد و کذبه عدمها. (تعریفات...
-
درست داشتن
لغتنامه دهخدا
درست داشتن . [ دُ رُ ت َ ] (مص مرکب ) صحیح پنداشتن . دقیق داشتن . صحیح انگاشتن . مستقیم و استوار فرض کردن . متین و محکم و برقرار دانستن : که دین مسیحا ندارد درست ره گبرکی ورزد و ژند و است . فردوسی .وگر دیر گر مرد باشی و چست ز دیر آمدن غم ندارد درست ....
-
تفصیل
لغتنامه دهخدا
تفصیل . [ ت َ ] (ع مص ) جدا کردن . (تاج المصادر بیهقی ). جداجدا کردن از یکدیگر. (زوزنی ). جدا نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پاره پاره کردن . (زوزنی ). قطعه قطعه کردن پارچه برای دوختن لباس . (از اقرب الموارد). || فصل فصل ساختن ک...
-
نسبت
لغتنامه دهخدا
نسبت . [ ن ِ ب َ ] (ع اِمص ، اِ) قرابت به رحم و پیوستگی به نکاح ، اول نسبت نسبی است و دوم سببی . (فرهنگ نظام ). خویشی . (نفایس الفنون ). قرابت . خویشاوندی . انتساب . مناسبت . (ناظم الاطباء). نسبة : آن خدیجه همتی کز نسبتش بانوان را قدر زهرا دیده ام . ...
-
نسبت کردن
لغتنامه دهخدا
نسبت کردن . [ ن ِ ب َ ک َ دَ] (مص مرکب ) منسوب داشتن . منتسب داشتن : آن را که هر شریفی نسبت بدو کنندزیرا که از رسول خدای است نسبتش . ناصرخسرو.باد نسبت به ما کند زیراک هیچ بِن هیچ را پدر مائیم . خاقانی .- کسی را به صفتی نسبت کردن ؛ او را بدان متهم سا...
-
اسناد دادن
لغتنامه دهخدا
اسناد دادن . [ اِ دَ ] (مص مرکب ) نسبت دادن نسبت کردن . اضافه کردن . || حمل کردن (در منطق ).
-
تکذیب کردن
لغتنامه دهخدا
تکذیب کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نسبت دروغگویی بکسی دادن و انکار کردن . (ناظم الاطباء). به دروغ نسبت کردن کسی را. گفتن که دروغ است . دروغزن داشتن کسی را. رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
غرما کردن
لغتنامه دهخدا
غرما کردن . [غ ُ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تقسیم کردن طلبکاران مال مدیون را. (از فرهنگ نظام ). در تداول عامه ، تقسیم کردن مال ورشکسته ای به نسبت میان دائنان . بهره بهره کردن مال ورشکستی را میان خود، به تساوی در ضرر؛ یعنی هریک به نسبت طلب خود ضرر متساوی ...
-
عزو
لغتنامه دهخدا
عزو. [ ع َزْوْ ] (ع مص ) نسبت کردن به چیزی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). نسبت دادن به کسی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به کسی بازخواندن . (تاج المصادر بیهقی ). || نسبت پذیرفتن . (از ناظم الاطباء). منتسب شدن به کسی ، براست یا به دروغ . (از اق...
-
عزاء
لغتنامه دهخدا
عزاء. [ ع َ ] (ع مص ) شکیبائی نمودن . (ازمنتهی الارب ). صبر کردن . (از اقرب الموارد). || نسبت کردن کسی را به پدرش . (از منتهی الارب ). || نسبت پذیرفتن به کسی و منسوب گردیدن بسوی او. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). منتسب گشتن به کسی به راست یا به...
-
تعفیل
لغتنامه دهخدا
تعفیل . [ ت َ ] (ع مص ) اصلاح فنج کردن و نسبت نمودن کسی را به سوی آن . (منتهی الارب ). اصلاح عفل کردن و نسبت نمودن کسی را به سوی آن . (ناظم الاطباء). رجوع به عفل و رجوع به فَنج شود.
-
نسبت دادن
لغتنامه دهخدا
نسبت دادن . [ ن ِ ب َ دَ ] (مص مرکب ) منسوب کردن . (یادداشت مؤلف ). بستن به . اسناد : کدو بود چاهی تهی از فروغ به او نسبت نور دادن دروغ . ملاطغرا.در میکده بی پاوسریهاست ، سروپانسبت به خود آنکس که دهد نقص تمام است .واله (از آنندراج ).