کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدرستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدرستی
لغتنامه دهخدا
بدرستی . [ ب ِ دُ رُ ] (ق مرکب ) بتحقیق و هرآینه . (آنندراج ). بتحقیق . همانا. این کلمه در ترجمه ٔ اِن َّ و اَن َّ عربی استعمال شود و پس از آن «که » آید. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). قد. ان ّ. (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ).
-
جستوجو در متن
-
اباسیس
لغتنامه دهخدا
اباسیس . [ اِ ] (اِخ ) نام یکی از پیروان طریقت فیثاغورس و او مبداء و ماده ٔ اصلیه ٔ عالم را آتش میشمرد. زمان و موطن او بدرستی معلوم نیست .
-
صادقانه
لغتنامه دهخدا
صادقانه . [ دِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) از روی راستی . از روی صداقت . براستی . بدرستی .
-
انه
لغتنامه دهخدا
انه . [ اِن ْ ن َ هو ] (ع حرف + ضمیر) (از: ان ، از حروف مشبهه + -ه َ، ضمیر مفرد مغایب مذکر) بدرستی که او. بتحقیق که او. (ناظم الاطباء).
-
دحسمان
لغتنامه دهخدا
دحسمان . [ دُ س ُ ] (ع ص ) مرد گندم گون فربه گرداندام . || و انه لَدُحْسُمان الامر؛ بدرستی که او فسادکننده ٔ در کارست . (منتهی الارب ). دحسم . دحسمانی .
-
جاسیوس
لغتنامه دهخدا
جاسیوس . (اِخ ) یکی از اطبای قدیم مقل که زمان او بدرستی معلوم نیست . (الفهرست ابن الندیم ص 407). قفطی گوید: وی از اطباء اسکندرانی است و همو یکی از چهار تنی است که کتابهای جالینوس را مرتب کردند و به شکل کنونی درآوردند. (تاریخ الحکماء ص 71).
-
راست خوان
لغتنامه دهخدا
راست خوان . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) کسی که خود را راست و درست بخواند. آنکه خود را بدرستی و صداقت معرفی کند. کسی که دعوی راستی کند : قوت جان است این ای راست خوان تا چه باشد قوت آن جان جان . مولوی .رجوع به راست خوانی شود.
-
متقن
لغتنامه دهخدا
متقن . [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) آن که استوار و محکم کند کار را. (آنندراج ). محکم کننده . استوارکننده . (فرهنگ فارسی معین ). کسی که به لیاقت و شایستگی مباشرت مینماید کاری را. (ناظم الاطباء). || آن که بدرستی و استواری چیزی را میسازد. (ناظم الاطباء).
-
بدرست
لغتنامه دهخدا
بدرست . [ ب ِ دُ رُ ] (ق مرکب ) بتحقیق .تحقیقاً. بدرستی : و شنودم بدرست که این سرهنگان را سلطان مسعود پوشیده گفته بود که گوش بیوسف می دارید چنانکه بجایی نتواند رفت . (تاریخ بیهقی ).
-
داچ
لغتنامه دهخدا
داچ . (اِخ ) از اقوام اروپای قدیم ساکن حدود رومانی . اما اصل و نسب آنان بدرستی معلوم نیست . بمناسبت مشابهت میان نام این قوم و نام (دچ ) که نام اصلی مردم آلمان است ، احتمال مناسبتی میان این دو میدهند. (قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به داچیا شود.
-
عراقی
لغتنامه دهخدا
عراقی . [ ع ِ ] (اِخ ) ابوالحسن ، یکی از دبیران سلطان مسعود غزنوی و از ملازمان وی بود. تولد وی بدرستی معلوم نیست . وفات وی به سال 492 روز دوشنبه ششم شعبان میباشد.مدفن وی مشهدالرضا است . در تاریخ بیهقی آمده است : که گفتند زنان او را دارو دادند و مردی ...
-
عدوی
لغتنامه دهخدا
عدوی . [ ع َ وی ی ] (اِخ ) عبداﷲبن مبارک بن مغیرة مکنی به ابوعبدالرحمن از مشاهیر ادباء بود در نحو و لغت دستی داشت از تألیفات اوست : اقامة اللسان علی صواب المناطق ، غریب القرآن ، الوقف و الابتداء. سال وفات وی بدرستی معلوم نیست . (از ریحانة الارب ج 3 ...
-
آنوبانی نی
لغتنامه دهخدا
آنوبانی نی . (اِخ ) نام یکی از پادشاهان لولویی ، در ناحیه ٔ سرپل زهاب . دومرگان کتیبه ای یافته که یکی از قدیمترین آثار باستانی آسیاست و صورت آنوبانی نی بر آن منقوش است که پای بر روی اسیری نهاده و از نی نی رب النوع دو اسیر دیگر می گیرد که بینی یکی از ...
-
روزه گیاه
لغتنامه دهخدا
روزه گیاه . [ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) این ترکیب فقط در بیت زیر از خاقانی آنهم فقط در نسخه ٔ عبدالرسولی (ص 210) آمده معنی آن بدرستی معلوم نشد شاید نوعی گیاه یا نوعی غذای تهیه ٔ شده از سبزی و گیاه باشد : روح بروز وصال روزه ٔ مریم گرفت عید مسیح است خیز روز...