کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدراهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدراهی
لغتنامه دهخدا
بدراهی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) گمراهی .
-
جستوجو در متن
-
استغواء
لغتنامه دهخدا
استغواء. [ اِ ت ِغ ْ ] (ع مص ) طلب گمراهی کردن . || بیراه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بدراهی دادن . گمراه کردن .
-
بدرهی
لغتنامه دهخدا
بدرهی . [ ب َ رَ ] (حامص مرکب ) بدراهی . بدعملی . بدکرداری . گمراهی : که گفتند جاسوس بدگوهریدبه جاسوسی و بدرهی اندرید. شمسی (یوسف وزلیخا).ز ما دیده ای زشتی و بدرهی چه گوییم دانی و خود آگهی .شمسی (یوسف و زلیخا).
-
سوء
لغتنامه دهخدا
سوء. (ع اِمص ، اِ) بدی . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (آنندراج ) : نعوذ باﷲ من قضاءالسوء. (تاریخ بیهقی ). فانقلبوا بنعمة من اﷲ و فضل لم یمسَسْهم سوء و اتبعوا رضوان اﷲ و اﷲ ذوفضل عظیم . (قرآن 174/3).- دابة سوء ؛ خروسک و مانند آن . (منتهی الارب ).- ...
-
اعور
لغتنامه دهخدا
اعور. [ اَع ْ وَ] (ع ص ، اِ) شخص یک چشم . (غیاث اللغات ). مرد یک چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یک چشم . (مصادر زوزنی ) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). ج ، عور، عوران ، عیران . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه بینائی یک چشم از دست داده با...