کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدحالت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدحالت
لغتنامه دهخدا
بدحالت . [ ب َ ل َ ] (ص مرکب ) بدحال : ضیقة؛ بدحالت . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
بدخصلت
لغتنامه دهخدا
بدخصلت . [ ب َ خ ِ ل َ ] (ص مرکب )بدخصال . بدطبیعت . بدحالت . بدصفات . (ناظم الاطباء).
-
ضیقة
لغتنامه دهخدا
ضیقة. [ ض َ ق َ ] (ع اِمص ) تنگدستی . (منتخب اللغات ). درویشی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). ج ،ضَیق . تنگی . (دهار). بدحالی . (منتخب اللغات ). || (ص ) بدحالت . (منتهی الارب ). رجوع به ضیقة شود. || (اِخ ) منزلی است مر ماه را میان ثریاو دبران . (من...
-
ضیقة
لغتنامه دهخدا
ضیقة. [ ق َ ] (ع اِمص ) درویشی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). تنگدستی . (منتخب اللغات ). نیازمندی . || (ص ) تنگ . || بدحالت . (منتهی الارب ). ضَیقه (بفتح اول نیز گاهی آید). ج ، ضیق . || (اِخ ) منزلی است مر ماه را. (منتهی الارب ). ضَیقة.
-
بدخصال
لغتنامه دهخدا
بدخصال . [ ب َ خ ِ] (ص مرکب ) بدطبیعت . بدحالت . بدصفات . بدخصلت . (ناظم الاطباء). بد افعال و کردار. (آنندراج ) : بد که گوید زو مگر بدنیتی بدخصال و بدفعال و بدنشان . فرخی .کسی گفت از این بنده ٔ بدخصال چه خواهی ، هنر یا ادب یا جمال ؟سعدی (بوستان ).
-
بدحال
لغتنامه دهخدا
بدحال . [ ب َ ] (ص مرکب ) بدروز و بدبخت . مقابل خوشحال . (آنندراج ). بدحالت . (ناظم الاطباء). دَقَع. وَدْب . مُسْتَوبِد. (منتهی الارب ). ممتحن . (لغت ابوالفضل بیهقی ). که حالش بد است . سَی َّءالحال . که مرضی سنگین و نزدیک به مرگ دارد. (یادداشت مؤلف ...