کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدبو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدبو
لغتنامه دهخدا
بدبو. [ ب َ ] (ص مرکب ) بدبوی . منتن و متعفن و چیزی که دارای بو و رایحه ٔ بد و نتن باشد و چیز گنده . (از ناظم الاطباء). منتن . عفن . نتن . دفر. دفره . گنده .(یادداشت مؤلف ). مقابل خوشبو. (آنندراج ). دَفَر؛ بدبو شدن طعام . (منتهی الارب ). و رجوع به ب...
-
جستوجو در متن
-
مانداب
لغتنامه دهخدا
مانداب . (اِ مرکب ) جایی که در آن آب مانده و بدبو می شود. (فرهنگستان ). مانده آب . مرداب . آب راکد که مانده و بدبو شده باشد.
-
سنعبق
لغتنامه دهخدا
سنعبق . [ س َ ن َ ب َ / ب ُ / س ُ ن َ ب َ ] (ع اِ) گیاهی است بدبو. (منتهی الارب ). نباتی بدبو است . (از اقرب الموارد).
-
گنده پای
لغتنامه دهخدا
گنده پای . [ گ َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) آنکه پاهای بدبو دارد.
-
ژافه
لغتنامه دهخدا
ژافه . [ ف َ / ف ِ ] (اِ) نوعی گیاه بدبو. || خارپشت . (آنندراج ). رجوع به زافه شود.
-
شماغیدن
لغتنامه دهخدا
شماغیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) گندیدن و بدبو شدن . (ناظم الاطباء). متعفن شدن . (آنندراج ).
-
پیرین
لغتنامه دهخدا
پیرین . (اِ) آب بدبو. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 261).
-
پرگند
لغتنامه دهخدا
پرگند. [ پ ُ گ َ ] (ص مرکب ) سخت بویناک . بسیار بدبو.
-
ایقون
لغتنامه دهخدا
ایقون . (اِ) گلی است بغایت بدبو و بعربی وردالمنتن خوانند و رنگ آن به رنگ گل سرخ ماند. (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). یک قسم گلی است مانند گل سرخ ولی بدبو و گنده . (ناظم الاطباء).
-
گندا شدن
لغتنامه دهخدا
گندا شدن . [ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گندیده شدن . گندیدن . بدبو شدن . عفن ومتعفن شدن . اِنتان . اِصنان . (تاج المصادر بیهقی ).
-
طهل
لغتنامه دهخدا
طهل . [ طَ ] (ع ص ، اِ) آب برگردیده رنگ و مزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب بدبو. (منتخب اللغات ).
-
تماهت
لغتنامه دهخدا
تماهت . [ ت َ هََ ] (ع مص ) بدبو و بدمزه بودن گوشت و طعام . (آنندراج ). تماهة. رجوع به تماهة شود.
-
طاهل
لغتنامه دهخدا
طاهل . [ هَِ ] (ع ص ) آب مزه و رنگ برگردیده . (منتهی الارب ). آب بدبو.
-
قعس
لغتنامه دهخدا
قعس . [ ق َ ] (ع اِ)خاک بدبو. || (ص ) کسی که سینه ٔ بیرون آمده و پشت تورفته دارد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).