کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بداهه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بداهه
لغتنامه دهخدا
بداهه . [ ب َ هََ / هَِ ] (از ع ، مص ) بداهة. بداهت . رجوع به این کلمه ها شود.
-
واژههای مشابه
-
بداهة
لغتنامه دهخدا
بداهة. [ ب َ هََ ] (ع مص ) ناگاه و نااندیشیده آمدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بدهه بداهة؛ ناگاه و نااندیشیده آمد او را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بَدْه . بَدیهَة. (از منتهی الارب ). || استقبال کردن ...
-
بداهة
لغتنامه دهخدا
بداهة. [ ب ُ هََ ] (ع اِ) بَداهَة. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به همه ٔ معانی ماده ٔ قبل شود. || اول رفتار اسب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اول رفتن اسب . (مهذب الاسماء).
-
بداهة
لغتنامه دهخدا
بداهة. [ب َ هََ ] (ع اِ) آغاز هر چیز. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). بده . (ازمنتهی الارب ). || ناگاه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مفاجاة. (مهذب الاسماء) (ازاقرب الموارد). بدیهه . (از اقرب الموارد)...
-
بداهةً
لغتنامه دهخدا
بداهةً. [ ب َ هََ تَن ْ ] (ع ق ) نااندیشیده . بالبداهه . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
بده
لغتنامه دهخدا
بده . [ ب َدْه ْ ] (ع مص ) ناگاه آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). ناگاه و نااندیشیده آمدن . (آنندراج ). بداهة. و رجوع به بداهة شود.
-
بدائه
لغتنامه دهخدا
بدائه . [ ب َ ءِه ْ ] (ع اِ) ج ِ بَداهة. (از ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة). || بدایع وعجایب : له بدائه فی الکلام و الشعر و الجواب ؛ ای بدائع و عجائب . (اقرب الموارد). و رجوع به بداهة شود.
-
ارتجالاً
لغتنامه دهخدا
ارتجالاً. [ اِ ت ِ لَن ْ ] (ع ق ) بالبداهة. بداهةً. مرتجلاً. اقتبالاً. به بدیهه . بالبدیهه . به ارتجال .
-
بدیهة
لغتنامه دهخدا
بدیهة. [ ب َ هََ ] (ع مص ) ناگاه و نااندیشیده آمدن . (از منتهی الارب ). بی اندیشه آمدن سخن و ناگاه آمدن چیزی . (غیاث اللغات ). بَده . بَداهَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بده . (از اقرب الموارد). و رجوع به بده و بداهة و بداهت شود.
-
زودشعری
لغتنامه دهخدا
زودشعری . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) بدیهه گویی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). برفور شعر گفتن . بدیهه گویی . بداهه سرایی . (فرهنگ فارسی معین ) : وآن اقبال که رودکی از آل سامان دید به بدیهه گفتن و زودشعری ، کس ندیده است . (چهارمقاله ٔ نظامی عروضی ).
-
لاپ
لغتنامه دهخدا
لاپ . (اِخ ) قوم آرناؤد به دو قسمت منقسم میشود و لاپ شعبه ای است از قسمتی موسوم به توسکا و محل آنها در سنجاق اریکری میباشد. این قوم اخلاق قدیمه ٔ خودرا بیش از دیگر طوائف آرناؤد حفظ کرده اند و بیشتر آنها زندگانی شبانی میورزند و در جنگ ها نهایت جسور ...
-
بداهت
لغتنامه دهخدا
بداهت . [ ب َ هََ ] (از ع ، مص ) ناگاه درآمدن . (فرهنگ فارسی معین ). || بی اندیشه سخن گفتن . بی تأمل گفتن و نوشتن . (فرهنگ فارسی معین ) : بدانچه بداهت خاطر و سخاوت طبع دست دهد قناعت نمایی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ بنگاه ترجمه ونشر کتاب ص 8). || (اِمص...
-
بزرگی
لغتنامه دهخدا
بزرگی . [ ب ُ زُ ] (اِخ ) بانوی شاعری که اصلش از کشمیر است و در عهد جهانگیر پادشاه ، ترک پیشه ٔ خود کرد و در گوشه ٔ قناعت خزید. روزی چهار تن شاعر بدیدن او رفتند بار ندادو در همان حال پسربچه ای عرب که خالی از تعشق نبود اجازه ٔ ملاقات یافت و این حال بر...