کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بداقبال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بداقبال
لغتنامه دهخدا
بداقبال . [ ب َ اِ ] (ص مرکب ) بدبخت . تیره بخت . مقابل خوش اقبال .
-
جستوجو در متن
-
شوردولت
لغتنامه دهخدا
شوردولت . [ دَ / دُو ل َ ] (ص مرکب ) بدبخت . بداقبال : تا روز رستخیز بماند در او مقیم آن شوردولتی که بیفتد به چاه تو.سوزنی .
-
سیه ستاره
لغتنامه دهخدا
سیه ستاره . [ ی َه ْ س ِ رَ /رِ ] (ص مرکب ) بدبخت . بداقبال . بدطالع : زآن شیفته ٔ سیه ستاره من شیفته تر هزار باره .نظامی .
-
واژون بخت
لغتنامه دهخدا
واژون بخت . [ ب َ ] (ص مرکب ) برگشته بخت . بداقبال . بداختر. نگون بخت . بدبخت : چه کند زورمند واژون بخت بازوی بخت به که بازوی سخت .سعدی (گلستان ).
-
شوم اختر
لغتنامه دهخدا
شوم اختر. [ اَ ت َ ](ص مرکب ) بداختر. بدبخت . شقی . بداقبال : نرست از او بره اندر مگر کسی که بماندنهفته زیر خسی چون بهیم شوم اختر. فرخی .هرکه ز ایزد سیم و زر جوید ثواب بدنشان و بیهش و شوم اختر است .ناصرخسرو.
-
نگون بخت
لغتنامه دهخدا
نگون بخت . [ ن ِ گوم ْ ب َ ] (ص مرکب )بدبخت . سیاه بخت . بیچاره . (ناظم الاطباء). بداقبال . (فرهنگ فارسی معین ). وارون بخت . نگون اختر : نگون بخت را زنده بر دار کن وز آن نیز با ما مگردان سخن . فردوسی .وز آن پس که داند که پیروز کیست نگون بخت ار گیتی ا...
-
بارح
لغتنامه دهخدا
بارح . [ رِ ] (ع اِ) باد گرم تابستان . (منتهی الارب ). باد گرم که از جانب راست آید و این کلمه از برح گرفته شده که بمعنی امر شدید شگفت آور است . (المعرب جوالیقی ص 65). و احمد محمد شاکر در حاشیه آرد: برح بمعنی شدت و اذیت است و آنچه جوالیقی نوشته پیروی ...
-
سوخته
لغتنامه دهخدا
سوخته .[ ت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) هر چیز که آتش در آن افتاده باشد. (برهان ). هر چیز آتش گرفته . هر چیز که آتش درآن افتاده باشد. محروق . (ناظم الاطباء) : کنون کنده و سوخته خانه هاشان همه بازبرده بتابوت و زنبر. رودکی .کوفته را کوفتند و سوخته را سوخت وی...