کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زیان بخش
لغتنامه دهخدا
زیان بخش . [ زیام ْ ب َ ] (نف مرکب ) مضر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زیان آور. رجوع به زیان و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
شه بخش
لغتنامه دهخدا
شه بخش . [ ش َه ْ ب َ ] (اِخ ) نام طایفه ای است که در منطقه ٔ مکران سکنی دارند و پیشتر بدیشان اسماعیل زائی گفته میشد. (یادداشت مؤلف ).
-
غالیه بخش
لغتنامه دهخدا
غالیه بخش . [ ی َ / ی ِ ب َ ] (نف مرکب )غالیه بار. آنچه بوی خوش دهد : نفحات گلزارش غالیه بخش زلف عروس . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 28).
-
فرح بخش
لغتنامه دهخدا
فرح بخش . [ ف َ رَ ب َ ] (اِخ ) نام باغی است اندرون قلعه ٔ شهرپناه دارالخلافت شاه جهان آباد. (آنندراج ).
-
فرح بخش
لغتنامه دهخدا
فرح بخش . [ ف َ رَ ب َ ] (نف مرکب ) فرح انگیز. شادی بخش . رجوع به ترکیبات فرح شود.
-
طعام بخش
لغتنامه دهخدا
طعام بخش . [ طَ ب َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) چمچه ٔ کلان . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). کفگیر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
نیمه بخش
لغتنامه دهخدا
نیمه بخش . [ م َ / م ِ ب َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح کشتی ) آن است که کشتی گیر پای حریف را بگیرد و بالای خود برد و به یک دست بگیرد و یک پا و یک دستش رها کند، دیگر آنکه پا در میان پا نهد و پا به کمر زند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
ولایت بخش
لغتنامه دهخدا
ولایت بخش . [ وَ / وِ ی َ ب َ ] (نف مرکب ) ولایت بخشنده . پادشاهی که ولایت ها به دیگران بخشد : نخست پادشهی همچو او ولایت بخش که جان خویش بپرورد و داد عیش بداد.حافظ.
-
هستی بخش
لغتنامه دهخدا
هستی بخش . [ هََ ب َ ] (نف مرکب ) زندگی بخش . آنکه به دیگری آثار هستی دهد : ذات نایافته ازهستی ، بخش کی تواند که شود هستی بخش ؟جامی .
-
یزدان بخش
لغتنامه دهخدا
یزدان بخش . [ ی َ ب َ ] (اِخ ) نام وزیر هرمز پور نوشیروان . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (آنندراج ). نام وزیر هرمز که بنابر نوشته ٔ بلعمی در مأموریت برای دلجویی بهرام چوبینه به دست پسر عم خود کشته شد و بزرگان به خونخواهی او هرمز را کور کردند و خسرو را...
-
آب بخش
لغتنامه دهخدا
آب بخش . [ آب ْ، ب َ ] (نف مرکب ) میرآب . قلاد. (مهذب الاسماء). آب یار. اویار. آنکه شغلش آب دادن بکشت بود.
-
آرام بخش
لغتنامه دهخدا
آرام بخش . [ ب َ ] (نف مرکب ) مُسَکِّن .
-
تلخ بخش
لغتنامه دهخدا
تلخ بخش . [ ت َ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پائین رخ است که در بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه واقع است و 345 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
جان بخش
لغتنامه دهخدا
جان بخش . [ جام ْ ب َ ] (نف مرکب ) بخشنده ٔ جان . (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). حیات دهنده . زنده کننده . جان بخشنده . جان دهنده (در مورد پروردگار و مجازاً درباره ٔ دیگران ) : بگفتندلشکر که ای پهلوان بیزدان جان بخش و فرخ روان . فردوسی .جان بخش و...
-
دیهیم بخش
لغتنامه دهخدا
دیهیم بخش . [دَ / دِ ب َ ] (نف مرکب ) بخشنده ٔ دیهیم : خسرو اقلیم گیر سرور دیهیم بخش مهدی آخرزمان داور روی زمین . خاقانی .رجوع به دیهیم شود.