کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخشش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بخشش
لغتنامه دهخدا
بخشش . [ ب َ ش ِ ] (اِمص ) داد. دهش . عطا. انعام . (ناظم الاطباء). عطا. (آنندراج ). عِداد. عائدة. دسیعه . فجر. وهب . موهبة. موهب . نُحلی ̍. عطیه . (از منتهی الارب ). سخا. بخشندگی . رادی . صله . هبه . بذل . رفد. نَدی ̍. کرم . جود. فیض . حبوة. حباء. (ی...
-
واژههای مشابه
-
تتنای بخشش
لغتنامه دهخدا
تتنای بخشش . [ ] (اِخ ) یکی از حکام فرس بود در فلسطین ، کتاب عزرا 345 و 6 و 6: 6 و 13. (قاموس کتاب مقدس ). رجوع به تتنای شود.
-
بخشش کردن
لغتنامه دهخدا
بخشش کردن . [ ب َ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بخشیدن . عطا کردن : بلشکرگه آمد از این رزمگاه که بخشش کند خواسته بر سپاه . فردوسی .چه خوری چیزی کز خوردن آن چیز ترانی چو سرو آید اندرنظر و سرو چو نی گر کنی بخشش گویند که می کرد نه اوور کنی عربده گویند که او ک...
-
بخشش آموز
لغتنامه دهخدا
بخشش آموز. [ ب َ ش ِش ْ ] (نف مرکب ) بخشش آموزنده . آنکه با داد و دهش فراوان خود، روش و طرز بخشندگی و داد و سخاوت را بدیگران یاد دهد : نکته دانی بذله گو چون حافظ شیرین سخن بخشش آموزی جهان افروز چون حاجی قوام .حافظ.
-
بخشش گاه
لغتنامه دهخدا
بخشش گاه . [ ب َ ش ِش ْ ] (اِ مرکب ) مَقْسَم . مقسمه . قسمت گاه . بخش گاه . (یادداشت مؤلف ): طراز؛ بخشش گاه آب باشد... (صحاح الفرس ). و رجوع به بخشگاه شود.
-
بخشش نامه
لغتنامه دهخدا
بخشش نامه . [ ب َش ِش ْ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) هبه نامه . (آنندراج ). قباله ٔ بخشیدن مالی یا ملکی به کسی . (یادداشت مؤلف ).
-
داد و بخشش
لغتنامه دهخدا
داد و بخشش . [ دُ ب َ ش ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عطا و دهش . || قسط. (دهار). رجوع به داد و رجوع به بخشش شود.
-
جستوجو در متن
-
ذمذمه
لغتنامه دهخدا
ذمذمه . [ ذَ ذَ م َ ](ع مص ) کم کردن بخشش به کسی را. کم کردن بخشش را.
-
بخششی
لغتنامه دهخدا
بخششی . [ ب َ ش ِ شی ] (ص نسبی ) منسوب به بخشش . نحلة. (ترجمان القرآن جرجانی ). عطیه . هبه . آنچه بخشیده می شود. || درخوربخشش . اهل بخشش . معتاد به بخشش . (یادداشت مؤلف ).
-
بخشیزه
لغتنامه دهخدا
بخشیزه . [ ب َ زَ / زِ ] (اِ) رجوع به بخشش شود.
-
فلذ
لغتنامه دهخدا
فلذ. [ ف َ ] (ع اِ، مص ) بخشش بی درنگ و بی وعده یا عطای بسیار یا بخشش یکبار. (منتهی الارب ). در اقرب الموارد به معنی مصدری ضبط شده است .
-
اقعاث
لغتنامه دهخدا
اقعاث . [ اِ ] (ع مص ) اسراف کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بسیار دادن کسی را بخشش . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تمام کردن عطا را. بسیارکردن و دادن چنانکه بخشش و عطا را. (منتهی الارب ).
-
نوش
لغتنامه دهخدا
نوش . [ ن َ وَ ] (اِ) انعام و بخشش و پاداش و جزا(؟). (ناظم الاطباء).