کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخشای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بخشای
لغتنامه دهخدا
بخشای . [ ب َ ] (نف ) بخشنده و شفقت کننده . (ناظم الاطباء). بخشا. و رجوع به بخشا شود.
-
واژههای مشابه
-
بخشای کاشی
لغتنامه دهخدا
بخشای کاشی . [ ب َ ی ِ ] (اِخ ) نورالدین محمد. از شاعران قرن دوازدهم هجری و از معاصران حزین بود. حزین در تذکره ٔ خود از اشعار او آورده است . رجوع به تذکره ٔ حزین چ اصفهان ص 79 ببعد شود.
-
جرم بخشای
لغتنامه دهخدا
جرم بخشای . [ ج ُ ب َ ] (نف مرکب ). بخشاینده ٔ جرم . آنکه گناه و جرم کسی را عفو کند : ببخش بارخدایا بفضل و رحمت خویش که دردمندنوازی و جرم بخشایی .سعدی .
-
جستوجو در متن
-
گناه فرسای
لغتنامه دهخدا
گناه فرسای . [ گ ُ ف َ ] (نف مرکب ) آنکه گناه را می فرساید و میزداید. گناه بخش . گناه بخشای . و رجوع به گنه فرسای شود.
-
گنه بخش
لغتنامه دهخدا
گنه بخش . [ گ ُ ن َه ْ ب َ ] (نف مرکب ) آمرزنده . غفار. غفور. گنه بخشای : توانا و دانا به هر بودنی گنه بخش بسیاربخشودنی .نظامی .
-
بخشا
لغتنامه دهخدا
بخشا. [ ب َ ] (نف ) بخشاینده و بخشش کننده . (فرهنگ رشیدی ). بخشش کننده . (آنندراج ). دهنده و عطاکننده و انعام دهنده ، مانند پادشاه مملکت بخشا. (ناظم الاطباء) : نسبت فضل از دل رخشان او گیرد سپهرنسخت جود از کف بخشای او گیرد سحاب . ادیب صابر.- جرم بخشا ...
-
راحت رساندن
لغتنامه دهخدا
راحت رساندن . [ ح َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) آسوده کردن . شاد کردن . (آنندراج ). آسایش دادن : گرم راحت رسانی ور گزایی محبت بر محبت می فزایی . سعدی (بدایع).راحت از مال وی بخلق رسان تا همه عمر و دولتش خواهند. سعدی .پسر را نکو دار و راحت رسان که چشمش نما...
-
ابرزی
لغتنامه دهخدا
ابرزی . [ اَ رَ ] (اِخ ) عمیدالدین اسعدبن نصر انصاری .وزیر سعدبن زنگی ، اتابک فارس . وی پس از رکن الدین صلاح کرمانی به وزارت رسید و در زمان اتابکی ِ سعدبن زنگی به سفارت نزد سلطان محمد خوارزمشاه رفت و پس از وفات سعدبن زنگی که سلطنت به پسر او ابوبکر رس...
-
مجدالدین ساوجی
لغتنامه دهخدا
مجدالدین ساوجی . [ م َ دُدْ دی ن ِ وَ ] (اِخ ) حاج میرزا ابوالفضل مجدالدین محمدبن فضل اﷲ (1247 - 1312 هَ . ق .) از شعرا و دانشمندان قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری بود و از علوم ادبی و علمی و طبیعی بهره ٔ وافی داشت و بنا به تصریح المآثر و الاَّثا...
-
افزری
لغتنامه دهخدا
افزری . [ اَ زَ ] (اِخ ) عمیدالدین اسعد، عالمی فاضل و ادیبی کامل و در فنون علمی و اشعار عربی و فارسی استاد بود. وی مدتی به وزارت اتابک سعدبن زنگی اشتغال داشت و بعد از وفات اتابک سعد، در اول سلطنت اتابک ابوبکربن اتابک سعد، چندی بوزارت او اقدام نمود و ...
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ] (اِخ ) اسعد. عمیدالدین وزیر اتابک سعد زنگی . خوندمیر در دستورالوزراء آرد که : او به وفور علم و فضیلت و جود و سخاوت و جودت ذهن و طبیعت موصوف و معروف بود و گاهی بنظم ابیات آبدار و اشعار لطافت شعار قیام واقدام مینمود. در روضةالصفا مسطو...
-
زلت
لغتنامه دهخدا
زلت . [ زَل ْ ل َ ] (ع اِ) لغزش و لغزیدن ... که عبارت است از کار ناپسندیده و این لفظ را به طریق ادب استعمال کنند، چنانکه زلت انبیاء(ع ). (از غیاث اللغات ). پالغز و لغزش پای . (ناظم الاطباء). عثرت . هفوت . ذنب . خطیئه . خطا. گناه . لغزش . لغزش پای . ل...
-
بخشاییدن
لغتنامه دهخدا
بخشاییدن . [ ب َ دَ ] (مص ) رحم کردن . جوانمردی کردن . تفضل کردن . (ناظم الاطباء). رحمت آوردن . رحم کردن . ترحم کردن . عفو کردن . (از یادداشتهای مؤلف ) : ببخشای بر نوجوانی ّ من بدین بازوی خسروانی ّ من . فردوسی .ز مردی ببخشای بر جان خویش که هرگزْت نا...