کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بختیشوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بختیشوع
لغتنامه دهخدا
بختیشوع . [ ] (اِخ ) ابن یوحنا (یحیی ). از اطبای دربار عباسی در خدمت المقتدر باﷲ و الراضی باﷲ بود و بسال 329 هَ . ق . درگذشت . (قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به تجارب الامم ج 2 ص 323 و 456 و تاریخ علوم عقلی ص 56 شود.
-
بختیشوع
لغتنامه دهخدا
بختیشوع . [ ب ُ ] (اِخ ) بختیشوع و یوشعبخت از اعلام مرکبه و یک جزء آن بخت است از ترکیبات زبان فارسی . مستشرق آلمانی نلدکه دروقایع زمان اردشیر بابکان گوید: بخت یعنی نجات داد یا رها کرد و جزء دیگر ظاهراً از ترکیباتی است که به تقلید اسلوب عیسویان در زبا...
-
بختیشوع
لغتنامه دهخدا
بختیشوع . [ ب ُ ](اِخ ) ابن جورجیس . طبیب ، به جندی شاپور معاصر مهدی وموسی الهادی عباسی . در خدمت ابوالعباس سفاح می زیست و طبیب خاص او بود و سپس بخدمت جعفر منصور پیوست و او را تألیفات مهم است . (طبقات قاضی صاعد اندلسی ).ابوجعفر منصور دوانیقی در سال ...
-
بختیشوع
لغتنامه دهخدا
بختیشوع . [ب ُ ] (اِخ ) بختیشوع بن جبرئیل بن بختیشوع بن جورجیس . متوفی در سنه ٔ 256 هَ . ق . در اواخر عمر مأمون از اطباء خاص او بود و بعد از مأمون خلفای دیگر را نیز تا مهتدی خدمت نمود. (حواشی چهارمقاله ٔ نظامی ص 406). از او کتاب «فی الحجامه » به صو...
-
جستوجو در متن
-
جبریل
لغتنامه دهخدا
جبریل . [ ج ِ ] (اِخ ) ابن بختیشوع . همان جبرائیل بن بختیشوع است . رجوع به جبرائیل شود.
-
یشوع بخت
لغتنامه دهخدا
یشوع بخت . [ ی َ ب ُ ] (اِخ ) (به معنی عیسی نجات داده ) صورت دیگر بختیشوع است . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به بختیشوع شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن بختیشوع کفرطابی . پزشک و کحال قرن پنجم هجری . رجوع به علی کفرطابی شود.
-
جرشون
لغتنامه دهخدا
جرشون . [ ] (اِخ ) نام پدر زن بختیشوع است . رجوع به تاریخ الحکما قفطی ص 146 شود.
-
ابن صهاربخت
لغتنامه دهخدا
ابن صهاربخت . [اِ ن ُ ص َ ب ُ ] (اِخ ) معرب چهاربخت . نام او عیسی ، ازمردم جندیشاپور. طبیب ماهر و معروف . از تألیفات اوکتابی است الفبائی به نام قوی لادویةالمفرده [ کذا ]. (ابن الندیم ). و قفطی گوید او شاگرد جرجیس بن بختیشوع بوده و آنگاه که منصور خلی...
-
جریش المتطبب
لغتنامه دهخدا
جریش المتطبب .[ ج َ شُل ْ م ُ ت َ طَب ْ ب ِ ] (اِخ ) یکی از پزشکان همعصر و همانند بختیشوع . (از عیون الانباء ج 1 ص 178).
-
کوسج
لغتنامه دهخدا
کوسج . [ ک َ س َ ] (اِخ ) سهل بن شاپور، متوفی به سال 218 هَ . ق . طبیبی از مردم اهواز. وی را با یوحنابن ماسویه و جورجیس بن بختیشوع اخبار و مزاحها بوده است . او راست : الاقرباذین . (از اعلام زرکلی ).
-
علی کفرطابی
لغتنامه دهخدا
علی کفرطابی . [ ع َ ی ِ ک َ ف َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن بختیشوع کفرطابی . وی چشم پزشک و کحال از اهالی «کفرطاب » در سوریه بود و وفات وی بعد از سال 460 هَ . ق . است . او راست : تشریح العین . (از الاعلام زرکلی ).
-
راشد
لغتنامه دهخدا
راشد. [ ش ِ ] (اِخ ) غلام الموفق بود که وقتی صاعد خلیفه را نسبت به یوحنابن بختیشوع بدبین کرده بود و اموال او را تصرف کرده بودند الموفق فرمان داد تا صاعد و راشد اموال یوحنا را به او بازگردانندو خشنودی او را جلب کنند. (از عیون الانباء ص 202).
-
اصطفن
لغتنامه دهخدا
اصطفن . [ اِ طَ ف َ ] (اِخ ) حرانی . طبیبی در فن خود نام آور بود. ابن بختیشوع نام وی را در تاریخ خود آورده و تنها بهمین قناعت کرده که گفته است وی پزشکی بود. (از تاریخ الحکماء قفطی ص 56). و رجوع به عیون الانباء ص 103 شود.