کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بختیاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بختیاری
لغتنامه دهخدا
بختیاری . [ ب َ ] (اِ) نام مقامی در یکی از دستگاههای موسیقی ایران . و رجوع به مجمعالادوار نوبت سوم ص 100 شود.
-
بختیاری
لغتنامه دهخدا
بختیاری . [ ب َ ] (اِخ ) از ایلات اطراف تهران ، ساوه ، زرند و قزوین که مرکب از 50 خانوار است . ییلاقشان کوههای البرز و قشلاقشان جاجرود است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ).
-
بختیاری
لغتنامه دهخدا
بختیاری . [ ب َ ] (اِخ ) اهوازی .از شعرای قدیم فارسی زبان بود. مرحوم نفیسی گوید: شعرای پیش از رودکی و حتی معاصرین او را اغلب بنام اصلی خویش خوانده اند چون شهید بلخی و ابوالمؤید بلخی وابوالمثل و غیرهم تنها از اسلاف رودکی ، بختیاری اهوازی و مسعودی مرو...
-
بختیاری
لغتنامه دهخدا
بختیاری . [ ب َ ] (اِخ ) ناحیه ای است بین اسپاهان و خوزستان و لرستان و فارس شامل چندین رشته کوه . و از رشته های عمده ٔ آن یکی زردکوه است که از اطراف آن کوههای دیگری به اسامی مختلف جدا میشود که در دامنه ٔ آنها جنگلهای انبوه موجود است .آب و هوا در شمال...
-
بختیاری
لغتنامه دهخدا
بختیاری . [ ب َ ] (اِخ ) نام ایلی است در ایران که میان اصفهان و شوشتر مسکن دارند. ایل بختیاری در ابتدای مشروطه خدمت به آزادی ایران کردند. (فرهنگ نظام ). نام طایفه ای که در پائین اصفهان و خوزستان منزل دارند و بیشتر آنها صحرانشینند. (ناظم الاطباء). قوم...
-
بختیاری
لغتنامه دهخدا
بختیاری . [ ب َ ] (حامص مرکب ) نیک بختی . اقبال . (ناظم الاطباء). خوشبختی . سعادت . همراهی دولت و اقبال : چشم است بختیاری و در چشم دیده ای جسم است کامکاری و در جسم جانیا. ابوالفرج رونی .به کامکاری بر پیشگاه ملک نشین به بختیاری اندر سرای عدل خرام . مس...
-
واژههای مشابه
-
کهریزک بختیاری
لغتنامه دهخدا
کهریزک بختیاری . [ ک َ زَ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهنام وسط است که در بخش ورامین شهرستان تهران واقع است و 245 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
وحشت بختیاری
لغتنامه دهخدا
وحشت بختیاری .[ وَ ش َ ت ِ ب َ ] (اِخ ) امام قلی برادر خلیل خان است که شهر خلیل آباد را بنا نهاده بود. این بیت ازوست :ای غم دوست چنان با تو توان برد بسرکه نه در حوصله گنجی و نه از یاد روی .(ریاض العارفین ص 262 و 263).
-
شهیدی بختیاری
لغتنامه دهخدا
شهیدی بختیاری . [ ش َ دی ِ ب َ ] (اِخ ) مؤلف مجمع الفصحاء آرد: جوانی بود ازالوار بختیاری که بیاری بخت بلند، صاحب طبع بلند و ذوق محبت شده و در خدمت ارباب دانش کسب آدمیت کرد و سیاحت گزید و بطهران آمد و مداحی نمود و اثری از او باقی نماند جز قصیده ای . ...
-
قلعه ٔ بختیاری
لغتنامه دهخدا
قلعه ٔ بختیاری . [ ق َ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) این قلعه در یک فرسنگی قریه ٔ بنارلارات واقع است آبش از آب انباری است که به توسط باران پر میشود. (جغرافیای غرب ایران ص 128).
-
ایل بختیاری
لغتنامه دهخدا
ایل بختیاری . [ ل ِ ب َ ] (اِخ ) نام ایلی است از طایفه ٔ بختیاری ، که شامل طایفه ٔ هفت لنگ و طایفه ٔ چهارلنگ است و هر کدام دارای شعب مختلف میباشند. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان صص 72 - 87 شود.
-
حسین قلی بختیاری
لغتنامه دهخدا
حسین قلی بختیاری . [ ح ُ س َ ق ُ ب َ ] (اِخ ) یکی از خانهای ایل بختیاری معاصر ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه بوده است . گویند وقتی به مهمانی ظل السلطان به شهر آمده بود. و هنگامیکه با حاکم و جمعی از سران شهر در تالار حکومتی نشسته بودند لری سر و پا برهنه...
-
جستوجو در متن
-
چاربری
لغتنامه دهخدا
چاربری . [ ب َ ] (اِخ ) شاخه ای از ایل بختیاری منسوب به طایفه ٔ «آسترکی » که شعبه ای از هفت لنگ بختیاری است . (جغرافی سیاسی کیهان ).