کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بحث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بحث
لغتنامه دهخدا
بحث . [ ب َ ] (ع اِ) معدن . کان . || مار بزرگ . (آنندراج ) (منتهی الارب ). ج ، بحوث . (منتهی الارب ).
-
بحث
لغتنامه دهخدا
بحث . [ ب َ ] (ع مص ) واپژوهیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پژوهیدن . (زوزنی ). کاویدن و تفتیش کردن از کسی یا چیزی . (منتهی الارب ). بازپرسی کردن . تفتیش . واکاویدن سخن . (آنندراج ). کاوش . واکاویدن از سخن . جستجو. شدت طلب . کافتن . (نصاب الصبیان ). بازج...
-
واژههای مشابه
-
کج بحث
لغتنامه دهخدا
کج بحث . [ ک َ ب َ ] (ص مرکب ) یاوه گوی در مباحثه و گفتگو. (ناظم الاطباء). کسی که در مباحثه راه خطا رود و بیهوده گوید. (فرهنگ فارسی معین ) : مهر خاموشی حصاری شد ز کج بحثان مراماهی لب بسته را اندیشه از قلاب نیست .صائب (از آنندراج ).
-
بحث کردن
لغتنامه دهخدا
بحث کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کاویدن . واکاویدن . || گفتگو کردن . مباحثه کردن . حجت آوردن . (ناظم الاطباء). || مباحثه . مطارحه . حجت آوردن : گفت تو بحث شگرفی می کنی معنیی را بند حرفی می کنی . مولوی .با طایفه ٔ دانشمندان در جامع دمشق بحثی همی ک...
-
بحث نهادن
لغتنامه دهخدا
بحث نهادن . [ ب َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) گفتگو پیش کشیدن . مجادله کردن . ایراد گرفتن : خوارزمشاه اندیشید که نباید امیرمحمود بیازارد و بحثی نهد و گوید چرا بی وساطت و شفاعت من اوخلعت ستاند از خلیفه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 682).
-
جر و بحث شدن
لغتنامه دهخدا
جر و بحث شدن . [ ج َرْ رُ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مجادله را بدرازاکشاندن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع بجر و بحث شود.
-
جر و بحث کردن
لغتنامه دهخدا
جر و بحث کردن . [ ج َرْ رُ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مجادله ٔ سخت در گفتار را بدرازاکشاندن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع بجر و بحث شود.
-
جر و بحث
لغتنامه دهخدا
جر و بحث . [ ج َرْ رُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مجادله ٔ سخت در گفتار. مجادله . درازی و اطاله ٔ سخن و دلیل . (از یادداشت مؤلف ). و با شدن و کردن صرف میشود.
-
واژههای همآوا
-
بهث
لغتنامه دهخدا
بهث . [ ب َ ] (ع مص ) پیش آمدن کسی را به گشاده رویی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
-
بهس
لغتنامه دهخدا
بهس . [ ب َ ] (ع مص ) دلیری کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) دلیری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دلیری و شجاعت و جرأت . (ناظم الاطباء).
-
بهص
لغتنامه دهخدا
بهص . [ ب َ هََ ] (ع اِمص ) تشنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
بهص
لغتنامه دهخدا
بهص . [ ب َ هََ ] (ع مص ) بَهِص َ بَهَصاً؛ تشنه شدن . (از ذیل اقرب الموارد).