کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بجاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بجاد
لغتنامه دهخدا
بجاد. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عثمان . یکی از بناکنندگان مسجد ضرار است . (از امتاع الاسماع ص 482).
-
بجاد
لغتنامه دهخدا
بجاد. [ ب ِ ] (اخ ) مردی از بنی سعدبن بکربن هوازن که در جنگ رسول با بنی هوازن دفاع کرد. (از امتاع الاسماع ص 413).
-
بجاد
لغتنامه دهخدا
بجاد. [ ب ِ ] (ع اِ) گلیم مخطط. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کساء مخطط. چادر منقش . ج ، بُجُد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).- ذوالبجادین ؛ لقب عبداﷲبن عبدتهم که دلیل نبی (ص ) بود. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)...
-
جستوجو در متن
-
ثمامة
لغتنامه دهخدا
ثمامة. [ ث ُ م َ ] (اِخ ) ابن بجاد العبدی . صحابی است .
-
بجادی
لغتنامه دهخدا
بجادی . [ ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به بجاد که از اولاد سعدبن ابی وقاص است . (از انساب سمعانی ).
-
ذوالبجادین
لغتنامه دهخدا
ذوالبجادین . [ ذُل ْ ب ِ دَ ] (اِخ ) لقب عبداﷲبن عبد نهم است و از آنرو او را ذوالبجادین گویند که گاه رفتن بخدمت رسول مادر وی بجاد یعنی کسائی را به دو نیم کرد و او نیمی را ازار و نیمی را ردا کرد و وی پیش از رحلت رسول صلوات اﷲ علیه در غزوه ٔ تبوک به مر...