کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بجاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بجاء
لغتنامه دهخدا
بجاء. [ ب َج ْ جا ] (ع ص ، اِ) گشاد. واسعة. (اقرب الموارد). || چشم فراخ . (آنندراج ). زن فراخ چشم .
-
واژههای مشابه
-
بجاء رسیدن
لغتنامه دهخدا
بجاء رسیدن . [ ب ِ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) به جای رسیدن . || بموقع رسیدن . || به حد مردان رسیدن . بالغ شدن : چون فرزند امیرالمؤمنین بجاء (بجای ) رسد، این عهده [ که هارون را بخلع خود بازدارم ] بر من . (مجمل التواریخ والقصص ).
-
جستوجو در متن
-
بجاوه
لغتنامه دهخدا
بجاوه . [ ب َ وَ ] (اِخ ) بلاد نوبه . (منتهی الارب ). سرزمینی در نوبه و شتر بجاوی منسوب به بجاء است که مردمی هستند نیمه عربی و نیمه حبشی . (از معجم البلدان ). معادن طلای آن از قدیم معروف بوده و از عهد فراعنه بهره برداری می شده است . (از قاموس الاعلام...
-
انساب
لغتنامه دهخدا
انساب . [اَ ] (ع اِ) ج ِ نَسَب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (دهار). نسبها و نژادها. (غیاث اللغات ). پشتها. (از یادداشتهای لغت نامه ) : چون از آن روز برنیندیشی که بریده شود در اوانساب . ناصرخسرو.هست بنده نبیره ٔ آدم در همه چیز اثر...