کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بتکندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بتکندن
لغتنامه دهخدا
بتکندن . [ ب ِ ک َ دَ ] (مص ) از غایت سیری میل به طعام نکردن و چیزی نخوردن . (برهان قاطع). سرباز زدن از طعام از غایت سیری . (فرهنگ رشیدی ). نفرت داشتن از طعام . (ناظم الاطباء). || آزار یافتن از بدهضمی طعام و تهوع داشتن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
بتکندیدن
لغتنامه دهخدا
بتکندیدن . [ ب ِ ک َ دی دَ ] (مص ) بتکندن . سر باز زدن و میل به طعام نکردن . (برهان قاطع). نفرت داشتن از طعام . (ناظم الاطباء). || آزار یافتن از بدهضمی طعام و تهوع داشتن . (ناظم الاطباء).
-
بتکن
لغتنامه دهخدا
بتکن . [ ب ِ ک َ ] (اِ) ماله ٔ برزیگری را گویند و آن تخته ای باشد که زمین شیار کرده را بدان هموار کنند. (انجمن آرای ناصری ) (برهان قاطع) (آنندراج ). تخته ای که برزگران بر زمین شیارکرده کشند تا کلوخهای او شکسته گردد. (فرهنگ رشیدی ). ماله ٔ برزیگران . ...