کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بتم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بتم
لغتنامه دهخدا
بتم . [ ب ُ / ب َ ت َ/ ب ُت ْ ت َ ] (اِخ ) ناحیه و قله ٔ کوهی به فرغانه . (از ناظم الاطباء). ناحیه ای است یا قله ای است یا کوهی است به فرغانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و این سلسله کوه به بتم اول و اوسط و آخر معروف است . از آن کوههابخاری متصاعد میگ...
-
واژههای همآوا
-
بطم
لغتنامه دهخدا
بطم . [ ] (ع مص ) پیوند زدن . (دزی ج 1 ص 96).
-
بطم
لغتنامه دهخدا
بطم . [ ب ُ / ب ُ طُ ] (ع اِ) بن . بَنَه نام درخت سقز. (ناظم الاطباء). درخت بُن ْ (منتهی الارب ) (از آنندراج ). درختی است مانند پسته از حیث جنس با برگهای آویخته و آنرا دانه ٔ پهنی است بشکل خوشه های فلفل و سبز آن را حبةالخضرا گویند. (از اقرب الموارد)....
-
جستوجو در متن
-
بتمان
لغتنامه دهخدا
بتمان . [ ] (اِخ ) ناحیتی است [ به ماوراء النهر ] اندر کوهها و شکستگی ها از حدود سروشنه ، و او را سه حد است : بتمان اندرونی و بتمان میانه و بتمان بیرونی . و این ناحیتی است باکشت و برز بسیار، و جای درویشان ، و اندر کوههای وی معدن نوشادرست بسیار. (از ح...
-
بشمین
لغتنامه دهخدا
بشمین . [ ] (اِخ ) نهری است منشعب از آب بوی که از کوههای بتم و صغانیان برمیخیزد. رجوع به نزهةالقلوب ج 3 چ 1331 هَ . ق . لندن ص 213 شود.
-
ادیات
لغتنامه دهخدا
ادیات . [ اُ دَی ْ یا ] (ع اِ) جمعگونه ای از اُدَیّه ٔ مصغر. || (اِخ ) موضعی است بین دیار فزارة و دیار کلب . راعی النمیر گوید:اذا بتم ُ بین الاُدیّات لیلةو اَخْنَسْتُم ُ من عالج کل ّ اَجرَعا.(معجم البلدان ).
-
نوازش
لغتنامه دهخدا
نوازش . [ ن َ زِ ] (اِخ ) میرزا نوازش حسین خان لکهنوئی ، فرزند میرزا حسین علی خان ،متخلص به نوازش . از پارسی گویان هند است . او راست :به شب وصل شکوه ها چه کنم شب کوتاه و قصه بسیار است اثر نسخه ٔ بتم بنگرلرزه بر عضو عضو عطار است .(از صبح گلشن ص 556).
-
پنجه بند
لغتنامه دهخدا
پنجه بند. [ پ ُ ج َ ب َ ] (اِ مرکب ) (از: پنجه ، پیشانی + بند) پیشانی بند. به زبان ماوراءالنهری .عصابه ای باشد که زنان بر پیشانی بندند : بپیچد دلم چون ز پنجه بتم گشاید به رغم دلم پنجه بند.عسجدی .
-
پاکیزه گهر
لغتنامه دهخدا
پاکیزه گهر. [ زَ / زِ گ ُ هََ ] (ص مرکب ) پاک گهر. پاک نژاد. اصیل . محض . محضه : میگفت بدندان بتم عقددُررمن همچو توام لطیف و پاکیزه گهر. ؟ای جهاندار بلنداختر پاکیزه گهرای مخالف شکر رزم زن دشمن مال .فرخی .
-
پیچه بند
لغتنامه دهخدا
پیچه بند. [ چ َ / چ ِ ب َ ] (اِ مرکب ) عصابه . (صحاح الفرس ). عصابه که زنان بر پیشانی بندند. پیشانی بند. (برهان ). || بندپیچه . رشته ٔ پیشانی بند. رشته ای که بدان پیچه به پیشانی بندند : بپیچد دلم چون ز پیچه بتم گشاید برغم دلم پیچه بند.عسجدی .
-
گلبند
لغتنامه دهخدا
گلبند. [ گ ُ ب َ ] (اِ مرکب ) نوعی از جامه های رنگین که بهندی باندهنو گویند. (غیاث ). نوعی از اقمشه ٔ رنگین که آنرا در عرف باندهنو گویند. (آنندراج ) : چشم بلبل پوشم ار گردد بتم گلبندپوش عشقبازی میکنم با لاله رویان در لباس . محمدسعید اشرف (از آنندراج ...
-
مه جولان
لغتنامه دهخدا
مه جولان . [ م َه ْ ج َ / جُو ] (ص مرکب ) که جولان و سیر و گردش او چون ماه است . با جولان کردنی چون ماه . || جولان کننده بر ماه . پیماینده ٔ ماه که به کنایه مراد رخسار معشوق است . بر ماه رخسار آینده و رونده : ای زلف بتم عقرب مه جولانی جادوصفتی گرچه ب...
-
پنجه
لغتنامه دهخدا
پنجه . [ پ ُ ج َ ] (اِ) پیشانی به زبان ماوراءالنهر. (لغت نامه ٔ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). رجوع به بنجه شود. || بمعنی پیشانی باشد که عربان ناصیه گویند. (برهان قاطع). و نیز رجوع به بنجه شود.به تیغ طره ببرد ز پنجه ٔ خاتون به گرز پست کند تاج بر سر چیپال . م...