کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بتقریب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بتقریب
لغتنامه دهخدا
بتقریب . [ ب ِ ت َ ] (ق مرکب ) تقریباً. (ناظم الاطباء). || با حرکت تقریب که نوعی است از حرکات اسب . رجوع به تقریب شود : همی راندم فرس را من بتقریب چو انگشتان مرد ارغنون زن .منوچهری .
-
جستوجو در متن
-
باجی
لغتنامه دهخدا
باجی . (هندی ، اِ) لفظ هندی بمعنی حصه ٔ طعام که بتقریب شادی یا ماتم بخانه ٔ مردم میفرستند. (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شوره . (ناظم الاطباء). القرف ، شوره . (الفاظ الادویه ٔ هندی ).
-
خوش نشینان چمن
لغتنامه دهخدا
خوش نشینان چمن . [ خوَش ْ / خُش ْ ن ِ ن ِ چ َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلها و نهالهای چمن . || کسانی که در چمن بتقریب تماشا اقامت کنند. (از آنندراج ).
-
خوش نوایان چمن
لغتنامه دهخدا
خوش نوایان چمن . [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ن ِ چ َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلها و نهالهای چمن . || مردمان که در چمن بتقریب برای نظاره نشینند. (آنندراج ).
-
دراویدی
لغتنامه دهخدا
دراویدی . [ دِ ] (اِخ ) (زبانهای ...) نام گروهی مستقل از زبانهاکه بیشتر در جنوب هندوستان و سیلان شایع است . لهجه ٔ براهوی بلوچستان و افغانستان نیز از این دسته زبانهاست . عده ٔ متکلمین به این زبان در هند در 1931 م . بالغ بر 71 میلیون تن (بتقریب ) و در...
-
ارغنون زن
لغتنامه دهخدا
ارغنون زن . [ اَ غ َ زَ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔارغنون . آن که ارغنون نوازد. (آنندراج ) : همی راندم فرس را من بتقریب چو انگشتان مرد ارغنون زن . منوچهری .در کین سیاوش ارغنون زن آن زخمه ٔ درفشان فروریخت . خاقانی .ز یونانیان ارغنون زن بسی که بردند هوش از ...
-
زبانی یزدی
لغتنامه دهخدا
زبانی یزدی . [ زَ ی ِ ی َ ] (اِخ ) او را زبانی گویا بوده و اشعاری شیوا. ولی چندان مایل شهرت نبوده ، ازین رو گمنام مانده ، اینقدر معلوم است که از سادات بوده و معاصر با سلاطین صفویه . او راست :دو ابروی تو که پیوسته سربسردارنددو ماه پاره سر وصل یکدگر دا...
-
رازی
لغتنامه دهخدا
رازی . (اِخ ) آذر بیگدلی آرد: مولانا در اوایل حال بشیراز آمده و در آنجا اعتبار تمام یافته آخر بتقریب اندک اهانتی که از منسوبان معشوق دیده از آنجا دلگیر و روانه ٔ آذربایجان و عراق شده و عمری در آن دو بلاد خوش گذرانیده آخرالامر در دارالسلطنه ٔ اصفهان و...
-
خصوصاً
لغتنامه دهخدا
خصوصاً. [ خ ُ ] (ع ق ) بطور خصوص و علی الخصوص و بخصوص . بویژه . (ناظم الاطباء) : طبع بشریت است و خصوصاً از آن ملوک که دشوار آید ایشان را دیدن کس که مستحق جایگاه ایشان باشد. (تاریخ بیهقی ). و نخجیرگاهی معروف است خصوصاً کوهستان کوبنجان . (فارسنامه ٔ اب...
-
عمر مرورودی
لغتنامه دهخدا
عمر مرورودی . [ ع ُ م َ رِ م َرْوْ ] (اِخ ) ابن محمدبن خالدبن عبدالملک مرورودی یا مروالرودی . مشهور به ابن خالد. وی نواده ٔ خالد است که متصدی امر رصد زمان مأمون بوده . عمربن محمد نیز از راصدان اسلام به شمار می رود و دارای زیج مختصری در تعقیب طریقه ٔ...
-
کاهکشان
لغتنامه دهخدا
کاهکشان . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) کشاننده ٔ کاه . کشنده ٔ کاه .در حال کشیدن کاه . || (اِ مرکب ) مجره . هندوان راه بهشت خوانند و پارسیان راه کاهکشان و آن ازجمله شدن بسیار ستارگان است از قبیل ستارگان ابری واین جمله بتقریب بر دایره ٔ بزرگ است ...
-
صنعان
لغتنامه دهخدا
صنعان . [ ص َ ] (اِخ ) (شیخ ...) نام بزرگی که هفتصد مرید داشت و شیخ فریدالدین عطار هم از مریدان اوست . گویند که از بد دعای حضرت غوث الاعظم بر دختر ترسا عاشق شده از اسلام درگذشت ، مگر به آخر هدایت غیبی دست او گرفت .(غیاث اللغات ). شیخ صنعان که در ادبی...
-
جذر اصم
لغتنامه دهخدا
جذر اصم . [ ج َ رِ اَص َم م ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) و آن آن است که او راجذر صحیح نباشد، مانند عدد ده که جذر آن تقریباً سه و سبع باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). جذر اصم آن است که هرگز حقیقت او بزبان در نیاید چون جذر ده ، که هرگز عددی نتوان یافتن ک...
-
حسین امیرحسینی
لغتنامه دهخدا
حسین امیرحسینی . [ ح ُ س َ ن ِ اَح ُ س َ ] (اِخ ) ابن عالم بن محمدبن حسین غوری هروی . در گذشته ٔ 718 یا 738 هَ . ق . چلبی او را حسین بن حسن بن سید حسینی و ملقب به فخرالسادات خوانده است و شمس الدین سامی او را حسین بن عالم بن حسن خوانده است . غیر از دی...