کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بتری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بتری
لغتنامه دهخدا
بتری . [ ب َ ] (ص نسبی ) نسبتی است به جمعی از شیعه از فرقه ٔ زیدیه که دو فرقه ٔ دیگر دارند: یکی جارودیه و دیگری سلیمانیه . (از انساب سمعانی ). و رجوع به بتریه شود.
-
بتری
لغتنامه دهخدا
بتری . [ ب َ ت َ / ب َت ْ ت َ ] (حامص مرکب ) بدتری . بَتَّری : وگر بگذرد آن هم از بتریست بر آن زندگانی بباید گریست . فردوسی .مباشید گستاخ با این جهان که از بتری دارد اندر نهان . فردوسی .تا همی گفتم باشد که نکو گردد کارکار من بر بتری بود و دل من بگمان...
-
بتری
لغتنامه دهخدا
بتری . [ ب ُ ] (اِ) بطر. بطری . شیشه ٔ شراب و امثال آن . (یادداشت مؤلف ).
-
بتری
لغتنامه دهخدا
بتری . [ ب ُ ] (اِخ ) ابومحمد مسلمةبن محمد بتری اندلسی از روات بود. (از معجم البلدان ).
-
بتری
لغتنامه دهخدا
بتری . [ ب ُ ] (ص نسبی ) منسوب به بتر که بگمان من یکی از شهرهای اندلس است . (انساب سمعانی ).
-
واژههای همآوا
-
بطری
لغتنامه دهخدا
بطری . [ ب ُ ] (انگلیسی ، اِ) بتری . از لغات انگلیسی است که از طریق خلیج فارس وارد فارسی شده و اصل آن در انگلیسی باتل است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). مأخوذ از انگلیسی آوندی شیشه ای استوانه ای شکل . (ناظم الاطباء). مأخوذ از انگلیسی ظرف شیشه ٔ دراز...
-
جستوجو در متن
-
گردندگی
لغتنامه دهخدا
گردندگی .[ گ َ دَ دَ / دِ ] (حامص ) تغییر. تحول : بتری گراینده شد گوهرش که گردندگی دور بود از برش . نظامی .درست آن شد که این گردش بکاری است در این گردندگی هم اختیاری است . نظامی .و رجوع به گردیدن و گردنده شود.
-
هراس داشتن
لغتنامه دهخدا
هراس داشتن .[ هََ ت َ ] (مص مرکب ) ترسیدن . هراسیدن : از این بگذری سفله آن را شناس که از پاک یزدان ندارد هراس . فردوسی .که دارند روز و شب از بس هراس به هر کوه دیده ، به هر دیر پاس . اسدی .نه نه کارم ز فلک نیک بد است من هراس از بتری خواهم داشت .خاقانی...
-
بطری
لغتنامه دهخدا
بطری . [ ب ُ ] (انگلیسی ، اِ) بتری . از لغات انگلیسی است که از طریق خلیج فارس وارد فارسی شده و اصل آن در انگلیسی باتل است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). مأخوذ از انگلیسی آوندی شیشه ای استوانه ای شکل . (ناظم الاطباء). مأخوذ از انگلیسی ظرف شیشه ٔ دراز...
-
ثری
لغتنامه دهخدا
ثری . [ ث َ ] (ع اِ) مماله ثری بمعنی خاک و زمین : هر که او را بتو مانند کند هیچکس است باز نشناسد گوینده بهی از بتری تا مجره ز بلندی نکند قصد نشیب تا ثریا بزیارت نشود سوی ثری . فرخی .وحشی مکر برجهد بکمردمنه ٔ حیله در خزد بثری . ابوالفرج .چارکس یابی که...
-
جرنگی
لغتنامه دهخدا
جرنگی . [ ج ِ رِ / ج َ رِ ] (ق / اِ صوت ) مرکب از جرنگ و یاء در تداول عامه گویند بتری از دستم افتاد و جرنگی شکست . و این ممکن است قید شکستن باشد یعنی با صدای جرنگ ، و نیز ممکن است حکایت از صدای آن به وقت شکستن باشد. نظیر این ترکیب فراوان است مانند آن...
-
داوری جستن
لغتنامه دهخدا
داوری جستن . [ وَ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) محاکمه کردن . بازپرسی کردن : سپهبد [ بهرام چوبینه ] ز کژی و گندآوری نبد آگه از جستن داوری دو برد یمانی بیکسو نهاددو موزه بنامه نکرد ایچ یاد. فردوسی .مرا زیبد اندر جهان برتری نیارد ز من جست کس داوری . فردوسی . ||...
-
مانند کردن
لغتنامه دهخدا
مانند کردن . [ ن َن ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تشبیه . (دهار) (زوزنی ) (ترجمان القرآن ). تشبیه کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : حجاج او را گفت با یزیدبن معاویه بیعت نکردی و خود را به حسین علی و عبداﷲبن عمر مانند کردی . (بلعمی ).دست رادش را به دریا کی ...