کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بتا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بتا
لغتنامه دهخدا
بتا. [ ب َ تا / ب َت ْ تا ] (اِ) بتاب . نوعی از طعام که بتازی یهط و بتات گویند. (ناظم الاطباء). بَهَطَّه و آن طعامی است که از برنج و روغن سازند. (صحاح الفرس ). نوعی از طعام باشد که عربان بهط و بتات گویند و به این معنی با تشدید ثانی هم آمده است . (بره...
-
بتا
لغتنامه دهخدا
بتا. [ ب ِ ] (اِ) نام حرف «ب » در یونانی به این شکل B. حرف دوم از حروف یونانی و حرف اول آن آلفا است و آلفابتیک به حروف الفبائی گفته شود.
-
بتا
لغتنامه دهخدا
بتا. [ ب ِ ] (فعل امر) بگذار. (شرفنامه ٔ منیری ) (هفت قلزم ) (فرهنگ رشیدی ). بگذار. (اوبهی ) (از فرهنگ شعوری ) (غیاث اللغات ). مخفف شده و اصل آن «بهل تا بود» یعنی بگذار چیز را تا چنین و چنان شود. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). و آنرا «بل تا» نیز گوی...
-
واژههای همآوا
-
بتع
لغتنامه دهخدا
بتع. [ ب َ ] (اِخ ) نام تیره ای از قبیله ٔ همدان . و کلمه ٔ تبع که لقب ملوک یمن است تحریفی ازین کلمه است . (از اعلام المنجد).- ذوبَتع ؛ لقب بعضی از ملوک حمیر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به بتع شود.
-
بتع
لغتنامه دهخدا
بتع. [ ب َ ] (ع مص ) نبیذ ساختن . (از ناظم الاطباء).
-
بتع
لغتنامه دهخدا
بتع. [ ب َ ت َ ] (ع مص ) سخت و درازگردن شدن اسب . (منتهی الارب ). درازگردن شدن با سختی آن . (تاج المصادر بیهقی ). دراز شدن گردن کسی با سختی بیخ آن . (از اقرب الموارد). || یک سو کردن کاری . یک سوکردن کار بدون مشاورت . (از ناظم الاطباء). قطع کردن کاری ...
-
بتع
لغتنامه دهخدا
بتع. [ ب َ ت ِ ] (ع ص ، اِ) اسب سخت و درازگردن . (منتهی الارب ). درازی گردن و سختی آن . (از تاج العروس ). سخت و درازگردن . (از اقرب الموارد). || مرد درازقامت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرد قوی و سخت مفاصل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . || جسم...
-
بتع
لغتنامه دهخدا
بتع. [ ب ِ ت َ / ب ِ ] (ع اِ) نبید انگبین . (مهذب الاسماء). نبیذ عسلی . و از آن است گفته ٔ ابوموسی اشعری : شراب مدینه از خرمای تازه است و شراب اهل فارس از انگور و شراب اهل یمن بتع است که از عسل باشد. (از اقرب الموارد). نبیذ تند از شهد یا عصاره ٔ انگو...
-
بتع
لغتنامه دهخدا
بتع. [ ب ِ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ). و رجوع به بِتَع شود.
-
بتع
لغتنامه دهخدا
بتع. [ ب ُ ت َ ] (ع اِ) ج ِ ابتع. و ابتعون نیز جمع بُتَع است و در تأکید گویند: جاؤا کلهم اجمعون اکتعون ابصعون ابتعون . و این هم از اتباع اجمعون است که بدون ذکر آن مذکور نشود و بعد از ذکر اجمعون در تقدیم و تأخیر همه برابر است : و جأت النساء کلهن ج...
-
بطء
لغتنامه دهخدا
بطء. [ ب ُطْءْ ] (ع اِ) بُطوع . درنگی وآهستگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || و قولهم لم افعله بطاً یا هذا و بُطآی ؛ یعنی نکرده ام آن را گاهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).- بطء حرکت ؛ حرکت کند. جنبش سنگین .- بطء عمل ؛ سنگینی ، آرا...
-
بطء
لغتنامه دهخدا
بطء. [ ب ُطْءْ ] (ع مص ) بطاء. درنگ کردن و آهستگی نمودن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ضد اسراع . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
بتاب
لغتنامه دهخدا
بتاب . [ ب َ ] (اِ) بتا. بهطه . و آن طعامی است که از برنج و روغن سازند. (صحاح الفرس ). و رجوع به بتا شود.