کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ببغاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ببغاء
لغتنامه دهخدا
ببغاء. [ ب َ ] (اِ)آتشدان . مجمره . || محراب .
-
ببغاء
لغتنامه دهخدا
ببغاء. [ ب َ / ب َب ْ ب َ ] (ع اِ) بپغا. طوطی . (مهذب الاسماء). طوطک . (فرهنگ اسدی ).طوطی سبزپر. (منتهی الارب ). حرف ثانی را بای فارسی نیز نوشته اند. (غیاث اللغات ).باء دوم را مشدد نیز نوشته اند [ ب َب ْ ب َ ] و اصل این کلمه هندی است و فرانسویان از ع...
-
ببغاء
لغتنامه دهخدا
ببغاء. [ ب َب ْ ب َ ] (اِخ ) لقب ابوالفرج عبدالواحد مخزومی شاعر ابن ابی نصر (متوفی بسال 398 هَ . ق .) است بجهت لثغت زبان او. (منتهی الارب ).بجهت فصاحت و لطف سخن این لقب را به وی داده اند. (از انساب سمعانی ). شاعری خوشگوی بود و خدمت سیف الدوله را درک ...
-
جستوجو در متن
-
عبدالواحد
لغتنامه دهخدا
عبدالواحد.[ ع َ دُل ْ ح ِ ] (اِخ ) ابن نصربن محمد المخزومی معروف به ببغاء. رجوع به ببغاء و نیز الاعلام زرکلی شود.
-
ابوالفرج
لغتنامه دهخدا
ابوالفرج . [ اَ بُل ْ ف َ رَ ] (اِخ ) ببغاء عبدالواحدبن نصربن محمد شاعر نصیبی . رجوع به ببغاء... شود.
-
بیغا
لغتنامه دهخدا
بیغا. [ ب َ / ب ِ ] (اِ) بیغاء. در برهان بمعنی طوطی آورده اما این کلمه مصحف ببغاء با دو باء موحده ٔ تحتانی است «بمعنی طوطی » و گویا در هندی و روسی این کلمه بصورتی شبیه کلمه ٔببغاء مستعمل است . (از یادداشت مؤلف ) : ای ساخته بر دامن ادبار تنزل غماز چو...
-
ابواللطیف
لغتنامه دهخدا
ابواللطیف . [اَ بُل ْ ل َ ] (ع اِ مرکب ) ببغاء. طوطی . (المرصع).
-
ابوالفرج
لغتنامه دهخدا
ابوالفرج . [ اَ بُل ْ ف َ رَ ] (اِخ ) عبدالواحدبن نصر الشامی . رجوع به ببغاء شود.
-
ببغال
لغتنامه دهخدا
ببغال . [ ب َ ] (اِ) ببغان . (دزی ج 1 ص 50). طوطی . ببغاء. توتک . (فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی ).
-
طوطک
لغتنامه دهخدا
طوطک . [ طو طَ ] (اِ) طوطی . ببغاء. اسم عامی طوطی است که بعربی ببغاء نامند. (فهرست مخزن الادویه ): و اندر دشتها و بیابانهای وی [ هندوستان ] جانوران گوناگونند، چون پیل و گرگ و طاووس و کرکوی و طوطک و شارک و آنچه بدین ماند. (حدود العالم ).بر الواح ایوان...
-
آتشدان
لغتنامه دهخدا
آتشدان . [ ت َ ] (اِ مرکب ) کانون . کانونه . اجاق . منقل : فرمودند من از قصر عارفان روان شدم شما دیگ بر آتشدان نهادید. (انیس الطالبین بخاری ).دو گوهر است در این وقت شرط مجلس ماقنینه معدن این و تنور مسکن آن یکی چو آب زر اندر میان جام و قدح یکی چو برگ ...
-
طوطی
لغتنامه دهخدا
طوطی .(اِ) پرنده ای است سبزرنگ از طایفه ٔ پسیتاسیده . و بمناسبت سهولت تقلید آوای آدمی قابل ملاحظه است . طوطیان عموماً در نواحی گرم و رطوبی افریقا و هند زیست میکنند. ببغاء. طوطک . معرب توته ٔ هندی است . (فهرست مخزن الادویه ). معرب توتی و آن طائری است ...