کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ببرگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جمیز
لغتنامه دهخدا
جمیز. [ ج َ ] (اِ) نوعی از انجیر است و برگ آن ببرگ درخت توت می ماند و آنرا بعربی تین الاحمق خوانند. (برهان ).
-
بیوه
لغتنامه دهخدا
بیوه . [ وَ / وِ ](اِ) دارویی است که برگ آن ببرگ کَبَر ماند اما خارندارد و ثمر آن به خیار شباهت دارد لیکن کوچکتر از آن باشد و آن را بعربی قثاءالبری خوانند و قثاءالحمار همان است . (برهان ). دارویی شبیه به خیار که بتازی قثاءالحمار گویند. (ناظم الاطباء)...
-
اصطرلاب آسی
لغتنامه دهخدا
اصطرلاب آسی . [ اُ طُ ب ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) که منطقةالبروج او ببرگ مورْد ماند. (از التفهیم ص 285). و رجوع به اسطرلاب شود.
-
سقراطیون
لغتنامه دهخدا
سقراطیون . [ س َ ] (معرب ، اِ) نوعی از کماة باشد و آن را به عربی قعبل و به شیرازی کبداد خوانند. برگ آن ببرگ سوسن و بیخ آن و طعم بیخ آن به بصل الفار ماند. (برهان ) (آنندراج ). اسم یونانی قنبیل است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
سلینون
لغتنامه دهخدا
سلینون . [ س َ ] (معرب ، اِ) بلغت یونانی رستنی باشد که بیشتر در آبهای ایستاده روید و آنرا به عربی جرجیرالماء و کرفس الماء و قرةالعین گویند. برگ آن ببرگ نعناع ماند، لیکن بزرگتر از آن است . (برهان ). قرةالعین . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
قنطوریون
لغتنامه دهخدا
قنطوریون . [ ق َ ] (معرب ، اِ) دوایی است و آن دو قسم میباشد: کبیر و صغیر. کبیر آن را قنطوریون غلیظ خوانند. برگ آن ببرگ گردکان و بارش به خسکدانه ماند و صغیر آن را قنطوریون دقیق گویند. برگ آن ببرگ پودنه ٔ صحرایی میماند. اول را عریز الکبیر و دویم را عری...
-
سگ کش
لغتنامه دهخدا
سگ کش . [ س َ ک ُ ] (اِ مرکب ) رستنی باشد که بیشتر درآبهای ایستاده روید و برگ آن ببرگ بید مانند است و ساق آن سرخ و گره دار میشود و آن را بتازی فلفل الماءو زنجبیل الکلاب خوانند و چون تر باشد با تخم آن بکوبند و بر کلف طلا کنند نافع بود. (برهان ) (آنندر...
-
دیفساقوس
لغتنامه دهخدا
دیفساقوس . (معرب ، اِ) نوعی از خار. شوک الدراجین . جِنا. مشطالراعی . خس الکلب . عطشان . (یادداشت مؤلف ). گیاهی است پرخار که برگهای آن شبیه ببرگ کاهواست . در برگ و ساقه ٔ آن کرمهای ریز سفیدی تولید میشود. طوسک . این کلمه بصورت دینساقوس تحریف شده است .
-
طالانیون
لغتنامه دهخدا
طالانیون . (اِ) بعضی آن را ابرون برّی و بعضی رجل الریه نامند. نباتی است ساق آن شبیه بساق رجله ، و برگ آن نیز شبیه ببرگ آن ، و نزدیک برگی از برگهای آن شاخه ای میروید منشعب به شش شعبه ، یا هفت شعبه ، همه مملو از برگهای ریزه ، و چون برگهای آن ریخته شود،...
-
صفیرا
لغتنامه دهخدا
صفیرا. [ ص ُ ف َ ](اِ) به وزن حمیرا، درختی است که صباغان بچوب آن رنگ میکنند و اهل مصر آن را عودالقتیه نامند. برگ آن شبیه ببرگ خرنوب شامی است و از آن متین تر و با نقطه های سرخ و سیاه ... (فهرست مخزن الادویه ). ابن بیطار بر این جمله افزاید: مردم مغرب ا...
-
طیفی
لغتنامه دهخدا
طیفی . [ فا ] (معرب ، اِ) دادی . انثیلی . صاحب اختیارات بدیعی و ابن البیطار این لفظرا با قاف و یاء ضبط کرده اند، و ظاهراً اگر هم کتابت آن با یاء درست باشد یاء آن در تلفظ به الف تبدیل میشود زیرا در فرانسه نیز این نام را طیفا تلفظ کنند. گفته اند حب بَل...
-
جوزالقطاة
لغتنامه دهخدا
جوزالقطاة. [ ج َ زُل ْ ق َ ] (ع اِ مرکب ) دانه ای است شبیه به کاکنج ، و قطا در خوردن او حریص و گیاه او پرشاخ و منبسط بر روی زمین و پرگره و نرم و برگش شبیه ببرگ خرفه و از آن عریضتر و غبارناک و منبسط او زمین نمناک و ثمرش مثل کاکنج پرده دار و در جوف پرد...
-
دینسافوس
لغتنامه دهخدا
دینسافوس . (یونانی ، اِ) مصحف دیفساقوس بلغت یونانی نوعی از خار باشد و برگ آن ببرگ کاهو میماند و آن را بشیرازی طوسک خوانند و چون از هم بشکافند کرمهای کوچک از میان ساق و برگ آن برآید و آن را بتازی خس الکلب گویند و مشطالراعی همان است . (برهان ) (آنندراج...
-
سیسارون
لغتنامه دهخدا
سیسارون . (اِ) چوب شونیز است یعنی ساق بوته ٔ سیاه دانه . بعضی گویند سیسارون قلقاس است و آن رستنیی باشد در آب ، و برگ آن ببرگ کدو مانند است . (برهان ) (آنندراج ). ابن ماسویه و امین الدوله گویند چوب سوس است که به فارسی تلخه گویند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن...
-
ام کلب
لغتنامه دهخدا
ام کلب . [ اُم ْ م ِ ک َ ] (ع اِ مرکب ) درخت کوچک خارداری است . (از اقرب الموارد). درختی است کوهی برگش مانند برگ بید است . (آنندراج ) (از مهذب الاسماء). برگ درخت آن و گل آن زرد باشدو ببرگ بید ماند و در چشم نیکو نماید و بوی آن بغایت کریه و گنده بود و ...