کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ببانگ آوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ببانگ آوردن
لغتنامه دهخدا
ببانگ آوردن . [ ب ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) به صدا درآوردن . ترنین . (تاج المصادر بیهقی ): ارغا؛ به بانگ آوردن شتر. (تاج المصادر بیهقی ). اطنان ؛ببانگ آوردن تشت را. (منتهی الارب ). انباض ؛ ببانگ آوردن زه کمان . (تاج المصادر بیهقی ). انباح ؛ ببانگ آوردن سن...
-
جستوجو در متن
-
انباح
لغتنامه دهخدا
انباح . [ اِم ْ ] (ع مص ) ببانگ آوردن سگ را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فا بانگ آوردن سگ . (مصادر زوزنی ). ببانگ آوردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
انباض
لغتنامه دهخدا
انباض . [ اِم ْ ] (ع مص ) ببانگ آوردن کمان را، یقال انبض القوس ، و انبض بالوتر؛ ببانگ آورد زه را. (از ناظم الاطباء). ببانگ آوردن کمان یا زه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). ببانگ آوردن زه کمان . (تاج المصادر بیهقی ). کمان را پاره ای کشیدن و رها کردن ت...
-
ارغاء
لغتنامه دهخدا
ارغاء. [ اِ ](ع مص ) ببانگ و فریاد آوردن . (منتهی الأرب ). ببانگ آوردن اشتر. (تاج المصادر بیهقی ). ببانگ آوردن شتر. (زوزنی ). || ناقه دادن کسی را. (منتهی الأرب ). شتر ماده بکسی دادن . دادن اشتر. (تاج المصادر بیهقی ). || کفک برآوردن شیر و سربستن آن ...
-
احنان
لغتنامه دهخدا
احنان . [ اِ ] (ع مص ) اِحنان قوس ؛ ببانگ آوردن کمان . تُرنگانیدن کمان . || خطا کردن .
-
استنباح
لغتنامه دهخدا
استنباح . [ اِ تِم ْ ] (ع مص ) بانگ کردن خواستن سگ را. (منتهی الارب ). ببانگ آوردن سگ . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ).
-
اثغاء
لغتنامه دهخدا
اثغاء. [ اِ ] (ع مص ) عطا کردن : یقال اتیته ُ فمااثغی شیئاً. (منتهی الارب ). || گوسفند دادن . (تاج المصادر بیهقی ). || ببانگ آوردن ، چنانکه گوسفند را: اثغی شاته . (منتهی الارب ).
-
اضغاء
لغتنامه دهخدا
اضغاء. [ اِ ] (ع مص ) ببانگ آوردن کسی را و برانگیختن کسی را بر بانگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برانگیختن به ضُغاء، و ضغاء بمعنی بانگ روباه و گربه و مانند آن است . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
-
ساختن
لغتنامه دهخدا
ساختن . [ ت َ ] (مص ) بناء. بناکردن . عمارت . عمارت کردن .برآوردن . پی افکندن . بن افکندن . بنیان : دور ماند از سرای خویش و تبارنسری ساخت بر سر کهسار. رودکی .ساختن سیاوش گنگ دژ را. (ازعناوین شاهنامه ).به ایران پدر را بینداختی بتوران همی شارسان ساختی ...
-
برکشیدن
لغتنامه دهخدا
برکشیدن . [ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بیرون کشیدن . استخراج کردن . برآوردن . بیرون کردن . بالا کشیدن . بیرون آوردن . (ناظم الاطباء). خارج ساختن . (یادداشت مؤلف ) : لعل می را ز درج خم برکش در کدونیمه کن به پیش من آر. رودکی .ناگاه پای اسب بهرام بد...
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن عنوان البلخی ملقب به اصم . ابن الجوزی در کتاب صفوة الصفوه آورده است : در نام پدر او اختلاف است . حاتم بن عنوان و حاتم بن یوسف و حاتم بن عنوان بن یوسف گفته شده است . کنیه ٔ او ابوعبدالرحمن است و از موالی مثنی بن یحیی محاربی ب...
-
با
لغتنامه دهخدا
با. (حرف اضافه ) ابا. پهلوی ، اپاک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بمعنی مع، است که بجهت مصاحبت باشد. (برهان ). مع. (منتهی الارب ). بمعنی مع چنانکه گوئی اسپی با زین مکلل خریدم . (غیاث ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بفتح اول با الف کشیده بمعنی مع است که برای مص...
-
خوردن
لغتنامه دهخدا
خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص ) از گلو فرودادن و بلعیدن غذا و طعام و جز آن . (ناظم الاطباء). اوباریدن . بلع کردن . اکل . تناول . جاویدن چیزی جامد. (یادداشت مؤلف ). جویدن . خائیدن . (ناظم الاطباء) : تلخی و شیرینیش آمیخته ست کس نخورد نوش و شکر بآپیو...