کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
با خشونت کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عزیز با
لغتنامه دهخدا
عزیز با. [ ع َ زی زُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) نزاربن معدبن منصور عبیدی فاطمی ، مکنی به ابومنصور و ملقب به العزیز باﷲ. صاحب مصر و مغرب . وی به سال 344 هَ .ق . در المهدیة متولد شد و بسال 365 پس از درگذشت پدرش با وی بیعت شد. در عهد او فتنه ها و جنگه...
-
گندم با
لغتنامه دهخدا
گندم با. [ گ َ دُ ] (اِ مرکب ) آش گندم را گویند که حلیم باشد. (برهان ) (آنندراج ). هریسه . (ناظم الاطباء) : شوربا چند خوری دست به گندم با زن که حلیم است برای دل و جان افکار.بسحاق اطعمه .
-
کرنج با
لغتنامه دهخدا
کرنج با. [ ک ُ رَ ] (اِ مرکب ) اُرُزیّه . (بحر الجواهر). آش برنج .
-
نعوذ با
لغتنامه دهخدا
نعوذ با. [ ن َ ذُ بِل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ، صوت مرکب ) پناه می بریم به خدا. این کلمه را در وقتی گویند که احتمال بدی پیش آمد کاری باشد. (ناظم الاطباء). پناه بر خدا : اما ما را رعبی بزرگ در دل است که از این لشکر ما نباید که ما را خللی افتد نعوذ باﷲ...
-
غالب با
لغتنامه دهخدا
غالب با. [ ل ِ بِل ْ لاه ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد الشیخ بن عبداﷲبن عبدالرحمن السعدی ، مکنی به ابومحمد. از پادشاهان دولت اشراف سعدیین در مراکش . وی درسال (965 هَ . ق .) به فرمانروایی مراکش رسید. مردی بود فاضل و رغبت بسیاری به آبادانی و پیشرفت زراعت وصناع...
-
غنی با
لغتنامه دهخدا
غنی با. [ غ َ نی ی ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) محمد خامس هشتمین از ملوک بنی نصر (755 - 760 هَ . ق .). زرکلی گوید: محمدبن یوسف ابی الحجاج بن اسماعیل . وی از پادشاهان دولت بنی نصربن احمر در اندلس بود. به سال 755 هَ . ق . به پادشاهی رسید و لسان الدین...
-
غوره با
لغتنامه دهخدا
غوره با. [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) آش غوره و بعربی حِصرِمیَّه گویند. (فرهنگ رشیدی ). آش غوره ، چه «با» بمعنی آش است . (آنندراج ) (انجمن آرا). حصرمیه . (مهذب الاسماء) (دهار). قسمی آش که دارای آب غوره بود. (ناظم الاطباء). غوره وا. غوربا : تافته طبعی مکن ب...
-
جغرات با
لغتنامه دهخدا
جغرات با. [ ج ُ ] (اِ مرکب ) آش ماست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
تتری با
لغتنامه دهخدا
تتری با. [ ت َ ] (اِ مرکب ) سماقیه . (دهار). آش سماق . رجوع به تتری شود.
-
پیه با
لغتنامه دهخدا
پیه با. (اِ مرکب ) پیه وا. ثربیه . آش پیه .
-
سرکه با
لغتنامه دهخدا
سرکه با. [ س ِ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) نام آشی است که از سرکه و گوشت و بلغور و میوه ٔ خشک پزند و آن چنان است که گندم را بلغور کنند و در سرکه بخیسانند و خشک کنند و هر وقت که خواهند صرف کنند و آن را سکبا نیز خوانند. (آنندراج ).
-
شلغم با
لغتنامه دهخدا
شلغم با. [ ش َ غ َ ] (اِ مرکب ) شلغم وا. آش شلغم . لفتیه . (یادداشت مؤلف ).
-
مؤید با
لغتنامه دهخدا
مؤید با. [ م ُ ءَی ْ ی َ دُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) پسر المتوکل خلیفه ٔ عباسی و برادر المعتز باﷲ (خلافت 252 هَ . ق .) که به دست المعتز کشته شد. (از مجمل التواریخ و القصص صص 360-362). و رجوع به تاریخ گزیده ص 330 شود.
-
ماست با
لغتنامه دهخدا
ماست با. (اِ مرکب ) آش ماست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آشی که در آن ماست کنند. آش ماست . (فرهنگ فارسی معین ) : وصف برنج زرد و خط سبز ماست بابر نرگسی چو لاله ٔ احمر نوشته اند.بسحاق اطعمه .
-
ماش با
لغتنامه دهخدا
ماش با. (اِ مرکب ) آش ماش : من بگویم شکر، چه خوردی ابااو بگوید شربتی یا ماش با.مولوی .