کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
با الوار و تیر پوشاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کرنج با
لغتنامه دهخدا
کرنج با. [ ک ُ رَ ] (اِ مرکب ) اُرُزیّه . (بحر الجواهر). آش برنج .
-
جغرات با
لغتنامه دهخدا
جغرات با. [ ج ُ ] (اِ مرکب ) آش ماست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
تتری با
لغتنامه دهخدا
تتری با. [ ت َ ] (اِ مرکب ) سماقیه . (دهار). آش سماق . رجوع به تتری شود.
-
پیه با
لغتنامه دهخدا
پیه با. (اِ مرکب ) پیه وا. ثربیه . آش پیه .
-
شلغم با
لغتنامه دهخدا
شلغم با. [ ش َ غ َ ] (اِ مرکب ) شلغم وا. آش شلغم . لفتیه . (یادداشت مؤلف ).
-
ماش با
لغتنامه دهخدا
ماش با. (اِ مرکب ) آش ماش : من بگویم شکر، چه خوردی ابااو بگوید شربتی یا ماش با.مولوی .
-
مستظهر با
لغتنامه دهخدا
مستظهر با. [ م ُ ت َ هَِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) حاکم قرطبه . رجوع به عبدالرحمن (ابن هشام بن عبدالمطلب ...) شود.
-
متقی با
لغتنامه دهخدا
متقی با. [ م ُت ْ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) المتقی لله . رجوع به متقی شود.
-
مستنجد با
لغتنامه دهخدا
مستنجد با. [ م ُ ت َ ج ِ دُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) یوسف بن محمد، صاحب مغرب اقصی ، پنجمین از سلاطین موحدی در مغرب . رجوع به یوسف (ابن محمد المستنصر...) شود.
-
مستنصر با
لغتنامه دهخدا
مستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) ابراهیم بن احمدبن ابی بکر، مکنی به ابواسحاق ، چهاردهمین تن از بنی حفص در مغرب . رجوع به ابواسحاق حفصی شود.
-
مستنصر با
لغتنامه دهخدا
مستنصر با. [ م ُ ت َ ص ِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) حکم بن عبدالرحمان بن محمدبن عبداﷲ. نهمین خلیفه ٔ اموی در اندلس . رجوع به حکم المستنصر شود.
-
مکتفی با
لغتنامه دهخدا
مکتفی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) (جلوس 289 - 295 هَ . ق .). رجوع به علی عباسی شود.
-
اعوذ با
لغتنامه دهخدا
اعوذ با. [ اَ ذُ بِل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ) پناه میگیرم بخدای . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). پناه میبرم بخدای . بخدای می اندخم . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
اشهد با
لغتنامه دهخدا
اشهد با. [ اُ هَِ دُ بِل ْ لاه ] (از ع ، صوت مرکب ) سوگندی است که در تداول فارسی زبانان بجای خدا گواه است ، خدای را گواه میگیرم ، بکار رود.
-
المستضی ٔ با
لغتنامه دهخدا
المستضی ٔ با. [ اَ م ُ ت َءُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) رجوع به المستضی ٔ بامراﷲ شود.