کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بایستگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بایستگی
لغتنامه دهخدا
بایستگی . [ ی ِ ت َ / ت ِ ] (حامص ) وجوب . ضرورت : جهان را چو باران به بایستگی روان را به دانش به شایستگی . فردوسی .بگفت آنکه باید ز شایستگی هم از بندگی هم ز بایستگی . فردوسی . || سزاورای . درخوری . لیاقت : ز گنج و بزرگی و شایستگی ز آهستگی ، هم ز بای...
-
جستوجو در متن
-
سر جنباندن
لغتنامه دهخدا
سر جنباندن . [ س َ جُم ْ دَ ] (مص مرکب ) سر تکان دادن . || سر تکان دادن ستایش و تحسین را. باتکان دادن سر نمودن خشنودی و رضایت را : به بایستگی خورد و جنباند سرکه خوردی ندیدم بدینسان دگر. نظامی .ز جنباندن بانگ چندین جرس سری در سماعش نجنباند کس . نظامی ...
-
شایستگی
لغتنامه دهخدا
شایستگی . [ ی ِ ت َ / ت ِ ] (حامص ) حالت و کیفیت شایسته . سزاواری . لیاقت . استحقاق . (از ناظم الاطباء). گویند: فلان کس شایستگی این کار را دارد، یاندارد؛ یعنی متناسب با آن هست یا نیست : نبد جز بزرگی و آهستگی خردمندی و شرم و شایستگی . فردوسی .ببالا و ...
-
ضرورت
لغتنامه دهخدا
ضرورت . [ ض َ رو رَ ] (ع اِ)ضرورة. نیاز و حاجت . (منتهی الارب ). حاجت . (منتخب اللغات ) : اکنون ضرورتی پیش آمده است . (کلیله و دمنه ). درویشی را ضرورتی پیش آمد کسی گفت فلان نعمتی دارد بی قیاس . (گلستان ). درویشی را ضرورتی پیش آمدگلیم یاری بدزدید. (گل...