کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باند
لغتنامه دهخدا
باند. (فرانسوی ، اِ) خسته بند. (یادداشت مؤلف ). پارچه ای لطیف و تمیز که زخم را بدان بندند. بافته که عضو شکسته و یا خسته را پس از پانسمان و دواگذاری بدان بندند که از گرد و خاک و هوا محفوظ بماند. || پارچه و یا نخی که بدان هر چیزی را بندند. || بسته و ت...
-
جستوجو در متن
-
بانداژ
لغتنامه دهخدا
بانداژ. (فرانسوی ، اِمص ) زخم بندی . بستن جراحت و خستگی . خسته بندی . بستن زخم و عضو مجروح و شکسته . و رجوع به باند شود.
-
نوار بستن
لغتنامه دهخدا
نوار بستن . [ ن َ / ن ُب َ ت َ ] (مص مرکب ) نواربندی کردن . نوارپیچ کردن . بار یا بسته ای را با نوار استوار کردن . || باندپیچی کردن . روی زخم را با نوار و باند پوشاندن .
-
اصغرآباد
لغتنامه دهخدا
اصغرآباد.[ اَ غ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نجف آباد شهرستان اصفهان واقع در 9 هزارگزی خاور نجف آباد و 2 هزارگزی شمال شوسه ٔ نجف آباد به اصفهان . محلی جلگه و معتدل و دارای 2331 تن سکنه است که شیعی مذهبند و بپارسی سخن گویند. آب آن از قنات و چاه تأمین شو...
-
جبیره
لغتنامه دهخدا
جبیره .[ ج َ رَ ] (ع اِ) دست ورنجن . (مهذب الاسماء). یاروق . (از تاج العروس ). یاره . (آنندراج ). دست بند. (ناظم الاطباء). جَبارَه . (از تاج العروس ). ج ، جَبائِر. (تاج العروس ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || چوبهایی که بدان استخوان شکسته را بندند. (ا...
-
نوار
لغتنامه دهخدا
نوار. [ ن َ / ن ُ ] (اِ) چیزی باشد پهن که آن را از ریسمان بافند و بار رابدان بر پشت چاروا محکم بندند. (از برهان قاطع) (ازآنندراج ). چیزی که یک سرش چنبره دارد و بارها را بدان بندند. (فرهنگ خطی ). بارپیچ . باربند : کسی بر تو نتواند از جهل بست یکی حرف د...
-
جراحی
لغتنامه دهخدا
جراحی . [ ج َرْ را ] (حامص ) دستکاری . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). اعمال حدید عمل . عمل حدیدی پیوندی . (فرهنگ رازی ). و رجوع به جراحة شود. جراحی از ابتدا تا کنون : به احتمال اقرب به یقین جراحی قبل از پزشکی به وجود آمده و بحث آن به ازمنه ٔ بسیار دور میکشد....
-
بسته
لغتنامه دهخدا
بسته . [ ب َ ت َ ] (ن مف ) مقابل گشاده . چون : در بسته و کار بسته و امید بسته و نظر بسته . (آنندراج ) (رشیدی ). نقیض گشاده . فراز شده . مسدود. مغلق : باب مغلق ؛ در بسته . (منتهی الارب ). || مقفل . سد شده . عایق شده . جلوگیری شده : دربسته زندانها برگش...
-
خر
لغتنامه دهخدا
خر. [ خ َ ] (اِ) حیوانی است که آنرا بعربی حمار اهلی گویند. اگر کسی را عقرب گزیده باشد، باید که به آواز بلند بگوش خر بگوید که مرا عقرب گزیده است و واژگونه بر او سوار شود تا درد زایل گردد و همان جای خر بدرد آید که عقرب آن کس را گزیده است و اگر پوست پیش...