کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بام غلطان زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بام غلطان زدن
لغتنامه دهخدا
بام غلطان زدن . [ غ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) بام را با بام غلطان صاف و مسطح و در هم کوفته کردن . غلطاندن بام غلطان بر پشت بام تا صاف و مسطح و در هم کوفته شود.
-
واژههای مشابه
-
کلاته بام
لغتنامه دهخدا
کلاته بام . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بام از بخش صفی آباد شهرستان سبزوار. محلی کوهستانی و سردسیر است . سکنه 239 تن .آب آنجا از قنات و چشمه . محصول آن غلات ،، بنشن ، باغات میوه جات ، شغل مردم زراعت و راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
-
صبح بام
لغتنامه دهخدا
صبح بام . [ ص ُ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبح زود. اول روز : مگرکز توسنانش بدلگامی دهن بر کشته ای زد صبح بامی . نظامی .سپهدار ایران هم از صبح بام برآراست لشکر بسازی تمام . نظامی .هر چه دهد مشرقی صبح بام مغربی شام ستاند بوام . نظامی .ساقیا می ده ...
-
هفت بام
لغتنامه دهخدا
هفت بام . [ هََ ] (اِ مرکب ) کنایت از هفت آسمان است . هفت فلک . هفت خراس . هفت ایوان : بر طره ٔ هفت بام عالم نه طاس بهشته ای نه پرچم .نظامی .
-
بام اندودن
لغتنامه دهخدا
بام اندودن . [ اَدَ ] (مص مرکب ) گل اندودکردن بام . کاهگل مالیدن پشت بام . سوی برونی سقفی را با ورقه ای از گل آمیخته بکاه پوشیدن تا آب باران و برف بدرون نترابد. کاهگل مالی کردن . کاهگل مالیدن سوی برونی سقف را : از رعیت شهی که مایه ربودبن دیوار کند و ...
-
بام بالا
لغتنامه دهخدا
بام بالا. [ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بام ِ برتر. بام برین . || بامداد نخست . ذنب السرحان . (مهذب الاسماء). صبح کاذب . فجر کاذب . صبح نخستین .صبح نخست . (یادداشت مؤلف ). دم گرگ . دنبال گرگ . صبح دروغین . سپیده ٔ نخست . دراز بدیدار و تیز و سر ببا...
-
بام پیرشکستان
لغتنامه دهخدا
بام پیرشکستان . [ ش ِ ک َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ماهورو میلاتی بخش خشت شهرستان کازرون که در 38 هزارگزی شمال کنار تخته و باختر برج کل قلی شکستان واقع است و 46 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
بام چنار
لغتنامه دهخدا
بام چنار. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان درگز (دره گز) که در 101 هزارگزی جنوب خاوری کلات در دره واقع است . ناحیه ایست سردسیر و دارای 60 تن سکنه ، آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و ذرت است . (فرهنگ جغرافیایی ...
-
بام دژ
لغتنامه دهخدا
بام دژ. [ دِ ] (اِخ ) نام یکی ازایستگاههای راه آهن تهران به اهواز است ، این ایستگاه در دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع و مسافت آن تا تهران 775 هزار گز است . ساکنین آن اغلب کارمندان راه آهن هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). نام ایستگا...
-
بام سی
لغتنامه دهخدا
بام سی . [ م ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش رامسر شهرستان شهسوار که در 10 هزارگزی جنوب باختر رامسر بر کنار راه عمومی در دشت واقع است و 49 تن سکنه دارد. شغل عمده ٔ مردم آن گله داری و چوب تراشی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
بام شکسته
لغتنامه دهخدا
بام شکسته . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) که بام درهم فروریخته دارد. که بام نادرست و خراب دارد. بام فروریخته . شکسته بام . خراب . ویران : یارب کی بینم آسیای فلک راآب زده ، سنگ سوده ، بام شکسته . خاقانی .|| (بااضافه ) بام ویران و درهم فروریخته .
-
بام فراخ
لغتنامه دهخدا
بام فراخ . [ م ِ ف َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) بام گشاده رواق . (مجموعه ٔ مترادفات ). کنایه از فلک نهم است که عرش باشد. و رجوع به بام شود.
-
بام اندای
لغتنامه دهخدا
بام اندای . [ اَ ] (نف مرکب ) بام اندا. که بام انداید. که بام را اندود کند. که کاهگل مالد بر بام . کاهگل کننده ٔ پشت بام و رجوع به بام اندودن شود.
-
بام سست
لغتنامه دهخدا
بام سست . [ س ُ ] (ص مرکب ) که بام نااستوار دارد. که بام استوار و محکم ندارد. || مجازاً آدم غیرمحکم و سست اخلاق . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).