کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بامبول سوار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بامبول سوار کردن
لغتنامه دهخدا
بامبول سوار کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حقه زدن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). بامبول درآوردن . شیوه زدن . کلک زدن . رجوع به بامبول و دیگر ترکیبات آن شود.
-
واژههای مشابه
-
بامبول بازی
لغتنامه دهخدا
بامبول بازی . (حامص مرکب ) (در تداول عامه ) عمل بامبول باز. کار بامبول باز. جانغولک (جنغولک ) بازی . (یادداشت مؤلف ). حقه بازی . دوز و کلک زدن . و رجوع به بامبول شود.
-
بامبول زن
لغتنامه دهخدا
بامبول زن . [ زَ ] (نف مرکب ) (در تداول عامه ) حقه باز. مکار. مزور. کلک زن . رجوع به بامبول و ترکیبات آن شود.
-
بامبول زنی
لغتنامه دهخدا
بامبول زنی . [ زَ ] (حامص مرکب ) (در تداول عامه ) عمل بامبول زن . کلک زنی . حقه بازی . رجوع به بامبول و ترکیبات دیگر آن شود.