کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بالک
لغتنامه دهخدا
بالک . (اِ) به هندی اسفناج را گویند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
بالک
لغتنامه دهخدا
بالک . [ ] (اِخ ) نام ناحیه ای از توابع قضای رواندوز در سنجاق شهرزور از ولایت موصل . در طرف جنوب شرقی از مرکز قضا واقع شده و 60 پارچه قریه را در برگرفته است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1217).
-
بالک
لغتنامه دهخدا
بالک . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کنارک شهرستان چاه بهار که در 13 هزارگزی باختر چاه بهار و 2 هزارگزی شمال دریای عمان در جلگه واقع است . ناحیه ایست گرمسیر و دارای 200 تن سکنه ، آب آنجا از چاه و باران تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و ذرت و ما...
-
بالک
لغتنامه دهخدا
بالک . [ ل َ ] (اِخ ) نام ده مرکزی دهستان بالک بخش مریوان شهرستان سنندج که در 11 هزارگزی جنوب خاوری دژ شاهپور و 5 هزارگزی خاور راه اتومبیل رو مریوان به رزاب واقع است . ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 540 تن سکنه ، آب آنجا از چشمه و قنات تأمین م...
-
بالک
لغتنامه دهخدا
بالک . [ ل َ ] (اِخ ) یاقوت گوید: گمانم اینست که قریه ای است از قرای هرات . یا اینکه ناحیه ایست از نواحی هرات . (مرآت البلدان ج 1 ص 161). بظن ابوسعید از نواحی هرات است . (مراصد الاطلاع ) (از مرآت البلدان ).
-
بالک
لغتنامه دهخدا
بالک . [ ل َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مریوان شهرستان سنندج . این دهستان در جنوب خاوری بخش واقع و محدود است از شمال بدهستان سرشیو، از جنوب به بخش اورامان ، از خاور به دهستان کلاترزان و از باختر به دهستان ویسه ٔ مریوان . موقعیت طبیعی دهستان کوهستا...
-
واژههای مشابه
-
ریح بالک
لغتنامه دهخدا
ریح بالک . [ ل َ ] (ع اِ مرکب ) سکه ٔ ترکی و عراقی است از زر، بهای آن پنج لیره است . معنی آن «راحت کن خاطرت را»و وجه تسمیه ٔ آن به علت آسایش خاطری است که دارنده ٔآن پیدا می کند. و آن در لهجه ٔ عوام عراق مخفف اَرِح ، امر از «اراح یریح » است . (از نقود...
-
جستوجو در متن
-
ابومعمر
لغتنامه دهخدا
ابومعمر. [ اَ م ُ ع َم ْ م َ/ م َ م َ ] (اِخ ) فقیه بالکی . از مردم قریه ٔ بالک .
-
بالکی
لغتنامه دهخدا
بالکی . [ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به بالک که ظاهراً از قرای هرات یا نواحی آن بوده است . (از لباب الانساب ج 1 ص 91).
-
کل یونجه
لغتنامه دهخدا
کل یونجه . [ ک ُ ی ُ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالک است که در بخش مریوان شهرستان سنندج واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
دگاشیخان
لغتنامه دهخدا
دگاشیخان . [ دِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالک بخش مریوان شهرستان سنندج با 200 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات ، حبوب ، لبنیات و توتون است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
راوندوز
لغتنامه دهخدا
راوندوز. [ وَ ] (اِخ ) شهرستانی است در شمال شرقی اَربِل عراق که 29005 تن جمعیت دارد. راوندوز دارای چهار ناحیه است : دیره حریر، بالک ، براودوست ، و مرکه سور. (از اعلام المنجد).
-
چور
لغتنامه دهخدا
چور. [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالک بخش مریوان شهرستان سنندج . دارای 350 تن سکنه . آب آن از رودخانه و چشمه و قنات . محصول آن غلات ، حبوبات ، لبنیات و توتون است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).