کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بالا
لغتنامه دهخدا
بالا. (اِ) اسب جنیبت . (برهان قاطع) (اسدی ). اسب کوتل . (هفت قلزم ). پالا. پالاده . اسب یدک . (فرهنگ شعوری ). اسب کوتل . (غیاث اللغات ) (ولف ) : ز شمشیر هندی به زرین نیام ز بالای نامی به زرین ستام . فردوسی .چو بشنید بهرام بالای خواست همان جوشن خسروآر...
-
بالا
لغتنامه دهخدا
بالا. (اِ) مأخوذ از سانسکریت ، گیاه معطر. (ناظم الاطباء) : هر گل بالا که دهد بوستان بیشتری هست به هندوستان . امیرخسرو (از رشیدی ).
-
بالا
لغتنامه دهخدا
بالا. (اِخ ) از قرای مرو است و عجم آنرا کوالا نامند. (مرآت البلدان ج 1 ص 161) (مراصد الاطلاع ).
-
بالا
لغتنامه دهخدا
بالا. (اِخ ) نام قصبه ایست در ولایت آنقره و در جنوب غربی آنقره واقع شده است . معادن سنگ مرمر آن ناحیه مشهور است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
بالا
لغتنامه دهخدا
بالا. (ق ،اِ) فراز. (فرهنگ اسدی ). مقابل نشیب . بر. (هفت قلزم ) (آنندراج ). معال . (منتهی الارب ). زبر. (برهان قاطع)(انجمن آرای ناصری ). فوق . روی . (غیاث اللغات ) (برهان ) (هفت قلزم ). مقابل زیر. مقابل پائین : تو بر مایه ٔ دانش خود مایست که بالای هر...
-
واژههای مشابه
-
بالا بالا
لغتنامه دهخدا
بالا بالا. (ق مرکب ) بسیار بالا. در تداول عام ، بالاترین قسمت از صدر مجلس : فلان بالابالاها می نشیند؛صدر مجلس می گزیند. || طبقات برتر. خواص . مقابل زیردستان و فرودستان . || بی اطلاع و بی توسط دیگری . گویند: فلان بالابالا کار خود را انجام داد، یعنی بد...
-
عالم بالا
لغتنامه دهخدا
عالم بالا. [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یوسف وند بخش سلسله شهرستان خرم آباد. واقع در 22 هزارگزی باختری الشتر و هفت هزارگزی باختر. ناحیه ای است واقع در جلگه ٔسردسیر و مالاریائی . 180 تن سکنه دارد. از سراب و رمزیار مشروب میشود. محصولاتش غلات ، حبوب...
-
عالم بالا
لغتنامه دهخدا
عالم بالا. [ ل َ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آسمان . (ناظم الاطباء).
-
عیلکی بالا
لغتنامه دهخدا
عیلکی بالا. [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند با 293 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کالیاب بالا
لغتنامه دهخدا
کالیاب بالا. [ کال ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سماق ، بخش چگنی شهرستان خرم آباد که در 21هزارگزی باختر سراب دوره و 3 هزارگزی جنوبی اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت واقع است . تپه ای و ماهور و معتدل است و 180 تن سکنه دارد. آبش از چشمه تأمین میشود. محصول...
-
کمانه بالا
لغتنامه دهخدا
کمانه بالا. [ ک َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاکاوند است که در بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع است و 360 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کمرزرد بالا
لغتنامه دهخدا
کمرزرد بالا. [ ک َ م َ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان است و در شهرستان مشهد واقع است و 181 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کمره بالا
لغتنامه دهخدا
کمره بالا. [ ک َ م َ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دره صیدی است که در بخش اشترینان شهرستان بروجرد واقع است و 618 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کلخوران بالا
لغتنامه دهخدا
کلخوران بالا. [ ک َ ] (اِخ ) یا کلخواران علیا، دهی از دهستان کلخوران است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع و مرکز دهستان است و 415 تن سکنه دارد. مدفن شیخ جبرئیل پدر شیخ صفی الدین اردبیلی در همین جاست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).