کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باقر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) میرزا. از شعرای پارسی گوی مقیم هندوستان ، خواهرزاده ٔ خواجه حسن ثنایی است ... طبعش بد نیست و این بیت از اوست : چنان مستغرق کفرم که گر تسبیح زاهد رابخاطر بگذرانم رشته ٔ زنار میگردد. (تذکره ٔ مجمعالخواص ص 261). از شعرای ایران و اه...
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) میرزا. در ایام سلطنت نادرشاه افشار کلانتر لارستان بوده است و در سال 1146 هَ . ق . طغیان کرده ولی بدستور نادر بوسیله ٔ حکام کرمان و فارس منکوب و فراری شد. رجوع به حواشی تاریخ کرمان چ باستانی پاریزی ص 303 شود.
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) میرزا. منشی تقی خان درانی حاکم طاغی کرمان که به دست همان تقی خان به اقبح وجهی کشته شد. و رجوع بتاریخ وزیری ص 327 و 329 شود.
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) نام قریه ای در ترکمنستان شوروی مابین عشق آباد و فیروزه . اخیراً از جهت کشف آثار تاریخی در پایه ٔ سلسله ٔ کوپت داغ نزدیک قریه ٔ باقر حفریاتی شده است و آثار قدیم معبد پارتیها و آلات و اسباب چندی که مربوط به مراسم دینی آنها بوده در ...
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ )از شعرای پارسی گوی و از سادات یزد بود. از اوست :آن شب که بلا بر این ستمکش بارداز دیده ٔ شب شراب بی غش بارددر گریه ندیده ای بدین بوالعجبی کز دیده بجای آب ، آتش بارد.(از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1202).
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (ع ص ) شکافنده و گشاینده و وسعت دهنده . (از اقرب الموارد). شکافنده و گشاینده و فراخ کننده . (از منتهی الارب ). شکافنده و گشاینده . (ناظم الاطباء). || مرد بسیار علم . (آنندراج ) (غیاث اللغات ): هو باقر علم ؛ یعنی او وسعت دهنده ٔ علم و مت...
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر.[ ق ِ ] (اِخ ) قمی طبیب . از اطباء قرن یازدهم ایران .در تحفه ٔ حکیم مؤمن بعنوان «از حکیم محمدباقر قمی »از او نقل میکند. تحفه ، قسم دوم ، باب دوم ورق 145 چاپی : حب نزله از مرحوم حکیم محمدباقر قمی : زعفران ، بزرالبنج ، افیون ، صمغ عربی ، تخم کاهو...
-
واژههای مشابه
-
علی باقر
لغتنامه دهخدا
علی باقر. [ ع َ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلال وند، بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . این ده مشهور به گلیانه است . رجوع به گلیانه شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کلاته باقر
لغتنامه دهخدا
کلاته باقر. [ ک َ ت ِ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. محلی جلگه و معتدل است . و 132 تن سکنه دارد. آب آنجا از رودخانه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ده باقر
لغتنامه دهخدا
ده باقر. [ دِه ْ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرگاه بخش ویسان شهرستان خرم آباد. واقع در 16هزارگزی جنوب خاوری ماسور. دارای 600 تن سکنه است . آب آن از رود طاف و ساکنین از طایفه ٔ میر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
قاضی باقر
لغتنامه دهخدا
قاضی باقر. [ق ِ ] (اِخ ) ابن محمد علی ، مشهور به قاضی . متوفی به سال 1312 هَ . ق . ابن محسن قاضی تبریزی طباطبائی از اکابر علمای امامیه ٔ تبریز عصر حاضر بوده و مراتب علمی را با محاسن عمل توام داشته است . وی به سال 1285 در تبریز متولد شد و مقدمات علوم ...
-
باقر یزدی
لغتنامه دهخدا
باقر یزدی . [ ق ِرِ ی َ ] (اِخ ) از شعرای یزد. و رجوع به باقر شود.
-
چاله باقر
لغتنامه دهخدا
چاله باقر. [ ل َ ق ِ ] (اِخ ) صاحب مرآت البلدان می نویسد: «از مزارع قریه ٔ بزرگ کاشان است که تیول منشی الممالک میباشد». (از مرآت البلدان ج 4 ص 85).
-
علم حاجی باقر
لغتنامه دهخدا
علم حاجی باقر. [ ع َل َ م ِ ق ِ ] (اِخ ) دهی است کوچک از بخش انارک شهرستان نائین واقع در 28 هزارگزی شمال انارک . ناحیه ایست جلگه ای و گرمسیر دارای 28 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات است . شغل اهالی زراعت . دارای راه فرعی است . (ا...
-
کلاته حاجی باقر
لغتنامه دهخدا
کلاته حاجی باقر. [ ک َ ت ِ ق ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان طبس بخش صفی آباد شهرستان سبزوار. محلی کوهستانی و سردسیر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).