کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باقرخان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باقرخان
لغتنامه دهخدا
باقرخان . [ ق ِ ] (اِخ ) (سالار ملی ) یکی از دو مدافع معروف تبریز (مدافع دیگر ستارخان است ). قزوینی گوید: در مدت یازده ماه تمام از 23 جمادی الاولی 1326 تا اواسط ربیعالثانیه ٔ 1327 هَ .ق . در مقابل قشون عظیم دولتی که بحکم محمدعلی شاه تبریز را محاصره ک...
-
باقرخان
لغتنامه دهخدا
باقرخان . [ ق ِ ] (اِخ ) از شعرای پارسی گوی هندوستان و ازاحفاد امیر نجم ثانی است . او در زمان جهانگیر شاه میزیست و در اواسط قرن 11 هَ . ق . درگذشت . از اوست :غالباً در هند زلف او طلسمی بسته اندهر دل آواره کانجا رفت دیگر برنگشت .(از قاموس الاعلام ترکی...
-
باقرخان
لغتنامه دهخدا
باقرخان . [ ق ِ ] (اِخ ) باقرخان خراسکانی از امرای آقا محمدخان قاجار در اصفهان . جعفرخان زند پسر صادق خان در اوائل ماه صفر 1200 هَ . ق . متوجه اصفهان شد و باقرخان خراسکانی که اصفهان را از طرف آقامحمدخان در تصرف داشت به قلعه ٔ طبرک پناهنده گردید و مدت...
-
باقرخان
لغتنامه دهخدا
باقرخان . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرجند که در 4 هزارگزی شمال درمیان بر سر راه مالرو عمومی درمیان ، دردامنه واقع است . ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 97 تن سکنه ، آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ ...
-
واژههای مشابه
-
کلاته باقرخان
لغتنامه دهخدا
کلاته باقرخان . [ ک َ ت ِ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. محلی جلگه و معتدل است . سکنه 371 تن . آب آنجا از رودخانه و محصول آن غلات ، بنشن ، میوه جات . و شغل اهالی زراعت و مالداری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) خان . سالار ملی . رجوع به باقرخان شود.
-
ستارخان
لغتنامه دهخدا
ستارخان . [ س َت ْ تا ] (اِخ ) سردار ملی (وفات در 1332هَ . ق .)، پسر حاجی سن قراچه داغی . یکی از دو مدافع مشهور تبریز در مقابل قشون عظیم محمدعلی شاه قاجار است . در مدت یازده ماه تمام از روز بیست و سوم جمادی الاولای 1326 الی 8 ربیع الثانی 1327 چون وی ...
-
صبوری رشتی
لغتنامه دهخدا
صبوری رشتی . [ ص َ ی ِ رَ ] (اِخ )میرزا باقرخان حکیم فرزند سیدمحمد متخلص به صبوری وملقب به مدیرالاطباء وی از سادات جلیل القدر و از اعاظم و نجبای گیلان است مولد وی به سال 1265 هَ . ق . قمری در رشت بود و هم در این بلد مقدمات ادبی و عربی را فراگرفت و بط...
-
امید اصفهانی
لغتنامه دهخدا
امید اصفهانی . [ اُ دِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا محمدخان ، پسر باقرخان خوراسکانی . حاکم اصفهان . از شاعران قرن سیزدهم هجری بود. پدرش در فتنه ٔ زندیه کشته شد و برادر بزرگش در زمان پادشاهی آقا محمدخان قاجار بحکومت اصفهان رسید. امید پس از حکومت برادرش بافغا...
-
اسدا
لغتنامه دهخدا
اسدا. [ اَ س َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) کردستانی . یکی از سران آزادی خواهان .از مردم سنندج . او در صغر سن مقدمات علوم را در موطن خویش آموخت و سپس با پدر خود به اسلامبول رفت و در مدارس آنجا بتکمیل معلومات خویش پرداخت و از آن پس با پدر خود به ایران آمد و در ...