کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باغان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باغان
لغتنامه دهخدا
باغان . (اِخ ) دهی است از دهستان خوسف شهرستان بیرجند که در یک هزارگزی باختر خوسف بر سر راه شوسه ٔ عمومی خوسف به بیرجند در جلگه واقع است . ناحیه ای است گرمسیردارای 98 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و پنبه و انار و شغل مردمش ز...
-
باغان
لغتنامه دهخدا
باغان . (اِخ ) دهی است از دهستان صوغان بخش بافت شهرستان سیرجان که در 189 هزارگزی جنوب خاوری بافت بر سر راه فرعی کهنوج و دولت آباد در جلگه واقع است . ناحیه ای است گرمسیر دارای 100 تن سکنه و آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و حبوب و ش...
-
باغان
لغتنامه دهخدا
باغان . (اِخ ) دهی است از دهستان کوار بخش سروستان شهرستان شیراز که در 92 هزارگزی باختر سروستان و یک هزارگزی شوسه ٔ شیراز به فیروزآباد در جلگه واقع است . ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 362 تن سکنه دارد و آب آن از رودخانه قره آغاج تأمین میشود. م...
-
باغان
لغتنامه دهخدا
باغان . (اِخ ) قریه ای است پنج فرسنگی میانه جنوب و مشرق شنبه . (فارسنامه ٔ ناصری ).دهی است از دهستان شنبه بخش خورموج شهرستان بوشهر که در 78 هزارگزی جنوب خاور خورموج در دامنه ٔ خاوری کوه نمک واقع است . ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیر با 356 تن سکنه و آ...
-
باغان
لغتنامه دهخدا
باغان . (اِخ ) قریه ای است هفت فرسنگی میانه ٔ جنوب و مغرب خنج . (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار که در 132 هزارگزی شمال باختر لار در دماغه ٔ خاوری کوه هنا در جلگه واقع است . ناحیه ای است گرمسیر و مالاریایی دارای 277 تن...
-
باغان
لغتنامه دهخدا
باغان . (اِخ ) مرکز دهستان بخش شیروان شهرستان قوچان که در ناحیه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و672 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات و بنشن و میوه و شغل مردمش زراعت وگله داری و صنایع دستی آنان قالیچه بافی و گلیم بافی ورا...
-
باغان
لغتنامه دهخدا
باغان . (اِخ ) مرکز دهستان قصبه ٔ شهرستان سبزوار که در 12 هزارگزی خاور شهرستان سبزوار بر سر راه شوسه ٔ قدیمی سبزوار به نیشابور در جلگه واقع است . ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و548 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات و پن...
-
باغان
لغتنامه دهخدا
باغان . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای هفت گانه ٔ بخش شیروان شهرستان قوچان که در جلگه واقع است و راه شوسه ٔ عمومی قوچان به بجنورد از وسط آن عبور میکند. ناحیه ای است سردسیر و آب آن از رودخانه و قنات تأمین میشود. این دهستان دارای 12 آبادی بزرگ و کوچک است...
-
واژههای مشابه
-
ابن باغان
لغتنامه دهخدا
ابن باغان . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) عباس بن باغان بن الربیع، مکنی به ابوالربیع. از اصحاب علوم هیئت . او راست : کتاب قسمةالمعمور من الارض و هیئةالدنیا. (ابن الندیم ).
-
پیش باغان
لغتنامه دهخدا
پیش باغان . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مزرج بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . واقع در 7 هزارگزی شمال خاوری قوچان . کوهستانی . معتدل . دارای 17 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
ابوالربیع
لغتنامه دهخدا
ابوالربیع. [ اَ بُرْ رَ ] (اِخ ) ابن باغان ، عباس بن باغان . رجوع به ابن باغان عباس ... شود.
-
شکرانلو
لغتنامه دهخدا
شکرانلو. [ ش ُ ] (اِخ )دهی از دهستان باغان بخش شیروان شهرستان قوچان . سکنه ٔ آن 190 تن . آب از قنات است . محصول عمده غلات و میوه و انگور میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
شورک قلیانلو
لغتنامه دهخدا
شورک قلیانلو. [ رَ ق َل ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان باغان بخش شیروان شهرستان قوچان است و 127 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).