کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باطنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باطنی
لغتنامه دهخدا
باطنی . [ طِ ] (ص نسبی ) منسوب است به فرقه ٔ موسوم به باطنیه . آنکه بطریقه ٔ باطنیه گرویده باشد. سَبعی . قرمطی . هفت امامی . اسماعیلی . تعلیمی . فاطمی . رفیق . (النقض حاشیه ٔ ص 93). ج ، باطنیان و باطنیون : باطنش هست دیگر و ظاهرش دیگر است گویی شده ست ...
-
باطنی
لغتنامه دهخدا
باطنی . [ طِ ] (ص نسبی ) منسوب به باطن . مقابل ظاهری . درونی . داخلی . ذاتی . جوهری .
-
باطنی
لغتنامه دهخدا
باطنی . [ طِ ] (اِخ ) از شعرای بخارا و بروایتی دیگر از بلخ بوده است . امیر علیشیر نوائی آرد: مرد فقیر و ساده است و در بلخ میباشد و بقدم توکل بزیارت مکه معظمه مشرف شده ، این مطلع ازوست :بسکه داری تنگدل ای غنچه ٔ خندان مراجان ز دل آمد به تنگ و دل گرفت ...
-
واژههای مشابه
-
طاهر باطنی
لغتنامه دهخدا
طاهر باطنی . [ هَِ رِ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت است از کسی که آفریدگار عزّ و علا، مر او را از وساوس و خاطرات نفس و پیوند با اغیار، رهائی بخشوده باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به طاهرالباطن شود.
-
خوش باطنی
لغتنامه دهخدا
خوش باطنی . [ خوَش ْ / خُش ْ طِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی خوش باطن . رجوع به خوش باطن شود.
-
واژههای همآوا
-
باتنی
لغتنامه دهخدا
باتنی . [ ت َن ْ نی ] (اِخ ) نام جد محمدبن مهناست .(منتهی الارب ). و محمد از روات است . نام مردی که نبیره اش محمدبن مهنا از روات حدیث است . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
پاکجانی
لغتنامه دهخدا
پاکجانی . (حامص مرکب ) پاکدرونی . پاک باطنی .
-
پاکدرونی
لغتنامه دهخدا
پاکدرونی . [ دَ ] (حامص مرکب ) پاک باطنی . پاکجانی .
-
بواطنة
لغتنامه دهخدا
بواطنة. [ ب َ طِ ن َ ] (اِخ ) ج ِ باطنی . باطنیان . باطنیه : و همان جایگاه برسق شهید گشت از زخم کارد بواطنه . (مجمل التواریخ ). و او را بواطنه بکشتند. (مجمل التواریخ ). رجوع به باطنی و باطنیه شود.
-
نیک مخبری
لغتنامه دهخدا
نیک مخبری . [م َ ب َ ] (حامص مرکب ) خوش باطنی . نیک دلی : او را نظیر نبود در نیک مخبری او را شبیه نبود در نیک منظری .فرخی .
-
پاک سری
لغتنامه دهخدا
پاک سری . [ س ِرر ] (حامص مرکب ) پاک باطنی . پاک درونی . پاک سریرتی . پاکی باطن . پاکی سریرت .
-
پاک سریرتی
لغتنامه دهخدا
پاک سریرتی . [ س َ رَ ] (حامص مرکب ) پاک باطنی . پاک درونی . پاک سری . پاکی سریرت . پاکی باطن .