کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باسر شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باسر شدن
لغتنامه دهخدا
باسر شدن . [ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عقب عقب رفتن . قهقرا. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 180). فرار کردن . عقب نشستن . (ناظم الاطباء). || صورتی از بسر شدن بمعنی بپایان رسیدن . رجوع به باسری شدن شود. || کنایه از شتافتن برای انجام کاری . سرقدم کردن .
-
واژههای مشابه
-
باسر گرفتن
لغتنامه دهخدا
باسر گرفتن . [ س َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) لهجه و صورتی است از مصدر مرکب از سرگرفتن بمعنی اعاده کردن و دوباره انجام دادن کاری : برخیز و نماز باسرگیر. (تفسیر ابوالفتوح ). و نماز باسرگرفت . (تفسیر ابوالفتوح ). و نماز باسر باید گرفتن . (همان کتاب ). و ر...
-
جستوجو در متن
-
غبر
لغتنامه دهخدا
غبر. [ غ َ ب َ ] (ع مص ) باسر شدن جراحت . (تاج المصادر بیهقی ). به شدن جراحت بر فساد که سپس ایام باز روان گردد و تباه شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
انزلاق
لغتنامه دهخدا
انزلاق .[ اِ زِ ] (ع مص ) لغزیده شدن . (آنندراج ). || باسر شدن پالان استر. (تاج المصادر بیهقی نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ورق 230 الف ). || انزلاق جنین ؛ بچه افکندن . اسقاط جنین . (یادداشت مؤلف ).
-
غفر
لغتنامه دهخدا
غفر. [ غ َ ] (ع مص ) غفر امر؛ به چیز سزاوار و بایست بیاراستن کار را و اصلاح کردن . (منتهی الارب ). اصلاح کار. (المنجد): غفر الامر بغفرته و غفیرته ؛ اصلحه بما ینبغی ان یصلح به . (اقرب الموارد). || غفر شی ٔ؛ پوشیدن چیز را. (منتهی الارب ). ستر. (از اقرب...