کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باسرعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تازانتر
لغتنامه دهخدا
تازانتر. [ ت َ ] (ص تفضیلی ) باسرعت تر. باعجله تر.
-
تقتاق
لغتنامه دهخدا
تقتاق . [ ت َ ] (ص ) باسرعت و شتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به تقاتق شود.
-
تقتقة
لغتنامه دهخدا
تقتقة. [ ت َ ت َ ق َ ] (ع مص ) حرکت و سیر سخت باسرعت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
صدپره
لغتنامه دهخدا
صدپره . [ ص َ پ َرْ رَ /رِ ] (ص نسبی مرکب ) با صد پر. دارای صد پر. || (ق مرکب ) به شتاب . باشتاب . باسرعت : جنس سوی جنس صدپره پردبر خیالش بندها را بردرد.مولوی .
-
چهاراسبه
لغتنامه دهخدا
چهاراسبه .[ چ َ / چ ِ اَ ب َ / ب ِ ] (ص نسبی ) دارای چهار اسب .- کالسکه ٔ چهاراسبه ؛ که با چهار اسب کشیده شود. (یادداشت مؤلف ). کالسکه ای که چهار اسب به آن بسته باشند. کالسکه ای که با نیروی چهار اسب حرکت کند.|| کنایه است از باسرعت و شتاب بسیار. چار...
-
شتاب
لغتنامه دهخدا
شتاب . [ ش ِ ] (اِمص ) مقابل درنگ . (آنندراج ). جستن و خواستن امری پیش از وقت آن و آن از مقتضیات شهوت و از صفات مذمومه باشد. عجله . (یادداشت مؤلف ). اشتاب . اشتو (درتداول عامه ٔ گناباد). سرعت . عجل . دستپاچگی . تندی . مقابل درنگ و آهستگی . تعجیل . م...
-
پنت
لغتنامه دهخدا
پنت . [ پ ُ ] (اِخ ) نام ولایت شمالی آسیای صغیر بر کنار پونتوکسن دریای سیاه (بحر اسود) و آن را به لاطینی پنتوس (بنطس عربی ) می گفتند. دولتی در آن سرزمین در عهد قدیم تشکیل شد که به دولت پنت معروف است ایرانیان در عصر داریوش از این سرزمین ایالتی (خشترپا...