کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باستاناخترشناسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اخترشناسی
لغتنامه دهخدا
اخترشناسی . [ اَ ت َ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل اخترشناس . تنجیم .
-
باستان
لغتنامه دهخدا
باستان . (اِخ )یا بازتان ناحیه ای از اسپانی واقع در بخش ناوار در دره ای بهمین نام . جمعیت آن در حدود 8500 تن است .
-
باستان
لغتنامه دهخدا
باستان . (ص ، اِ) کهنه . قدیم . (صحاح الفرس ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (شعوری ) . گذشته . قدیم . دیرینه . (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (هفت قلزم ). چیز گذشته . قدیم اَی ضد نو. (شرفنامه ٔ منیری ). کهن . زمان گذشته : ز دانا تو نشنیدی این داستان...
-
فرش باستان
لغتنامه دهخدا
فرش باستان . [ ف َ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فرش خاک که کنایه از زمین باشد و عربان ارض گویند. (برهان ).
-
فارسی باستان
لغتنامه دهخدا
فارسی باستان . [ ی ِ ] (اِخ ) زبان دوره ٔ هخامنشی ایران که مطالب آن را با خط میخی مینوشته اند، و از آن سنگ نبشته هایی برجاست . رجوع به پارسی باستان و مقدمه ٔ لغت نامه (مقاله ٔ پارسی باستان تألیف معین ) شود.
-
نامه ٔ باستان
لغتنامه دهخدا
نامه ٔ باستان . [ م َ / م ِ ی ِ ] (اِخ ) باستان نامه . رجوع به باستان نامه شود : پژوهنده ٔ نامه ٔ باستان که از مرزبانان زند داستان . فردوسی .کهن گشت این نامه ٔ باستان ز گفتار و کردار آن راستان .فردوسی .
-
باستان یهود
لغتنامه دهخدا
باستان یهود. [ ن ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تاریخ یهود. (ناظم الاطباء).
-
باستان شناس
لغتنامه دهخدا
باستان شناس . [ ش ِ ] (نف مرکب ) شناسنده ٔ آثارباستانی . دانای علم به آثار تاریخی . عالم به علم باستان شناسی (علم به آثار عتیقات ). آرکئولوگ . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ایران ).
-
باستان شناسی
لغتنامه دهخدا
باستان شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) علم به آثار تاریخی . شناسایی عتیقات . علم به آثار عتیقه . اصطلاح فرهنگستان ایران در برابر آرکئولوژی .- اداره ٔ کل باستانشناسی ؛ در وزارت فرهنگ ، اداره ای بنام اداره ٔ کل آثار عتیقات در زمان رضا شاه تأسیس گردید که...
-
باستان نامه
لغتنامه دهخدا
باستان نامه . [ م َ / م ِ ] (اِخ ) تاریخ نامه که کتاب تاریخ پارسیان باشد. (ناظم الاطباء). نام کتابی است از تاریخ فارسیان . (برهان قاطع). رجوع به عناوین باستان و نامه ٔ باستان شود. || تاریخ .- گفته ٔ باستان ؛ تاریخ و داستان پیشینیان : بکردار خوابیست ...
-
زبان پارسی باستان
لغتنامه دهخدا
زبان پارسی باستان . [ زَ ن ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از زبانهای ایرانی است که در عهد هخامنشیان ، زبان رسمی ایران بوده و با اوستا و سانسکریت شباهت تام دارد و کتیبه های هخامنشیان و برخی ظروف و مهرها بدین زبان و بخط میخی هخامنشی نوشته شده است ...
-
جستوجو در متن
-
ستاره تاب
لغتنامه دهخدا
ستاره تاب . [ س ِ رَ ] (اِخ ) نام حکیم منجمی بوده معاصر و شاگرد جمشید و در علم نجوم ، اخترشماری و اخترشناسی مهارت داشته . با تن شناس حکیم که طبیب طبیعی بود مباحثات دارد و در رسالات فرزانگان باستان اندر است . (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
تقویم
لغتنامه دهخدا
تقویم . [ ت َ ] (ع مص ) راست کردن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). راست گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکوتر راست کردن . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). راست نمودن . (غیاث اللغات ). تعدیل چیزی . (از اقرب ال...
-
مغ
لغتنامه دهخدا
مغ. [ م ُ / م َ ] (ص ، اِ) گبر آتش پرست باشد از ملت ابراهیم . (لغت فرس چ اقبال ص 224). آتش پرست را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ). آتش پرست و مغان جمع آن . (فرهنگ رشیدی ). طایفه ای از پارسیان را که پیرو زردشت اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). مجوسی . (...