کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازی کردن
لغتنامه دهخدا
بازی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ادعای شهبازی داشتن . خود راباز (مرغ معروف ) دانستن . کار باز کردن : به تاراج خود ترکتازی کنی که گنجشک باشی و بازی کنی . نظامی .و رجوع به بازیط شود.
-
بازی کردن
لغتنامه دهخدا
بازی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قمار کردن . (ناظم الاطباء). لَهو. (ترجمان القرآن ). تَلَهّی . (زوزنی ) : تا چه بازی کند نخست حریف . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 388). ملک را دیدکه با وزیر ببازی شطرنج مشغول است گفت احسنت شما رابرای راستی نشانده اند بازی می...
-
واژههای مشابه
-
عروس بازی
لغتنامه دهخدا
عروس بازی . [ ع َ ] (حامص مرکب ) بازی دختران با عروسک ها (لعبت ها). (یادداشت مرحوم دهخدا). عروسک بازی . رجوع به عروسک بازی شود. || نوعی بازی است میان دو تا چهار نفر، با چهار مهره از یک رنگ و یک مهره به رنگی دیگر در عرصه ٔ نرد. (از یادداشت مرحوم دهخدا...
-
عروسک بازی
لغتنامه دهخدا
عروسک بازی . [ ع َ س َ ] (حامص مرکب ) عمل عروسک باز. بازی با عروسک . (فرهنگ فارسی معین ). سرگرمی دختران با چیدن اتاق و اسباب عروسک . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به عروسک شود.
-
کج بازی
لغتنامه دهخدا
کج بازی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل کج باز. دغلی . مفسدی . مکاری . فریبندگی : ای همه ضرب تو به کج بازی ضربه ای زن به راست اندازی .نظامی .
-
کجه بازی
لغتنامه دهخدا
کجه بازی . [ ک َ ج َ / ج ِ ] (حامص مرکب ) بازیی است که امروز انگشتربازی نامند. (حاشیه ٔ دیوان رودکی چ مرحوم سعید نفیسی ص 1045). رجوع به کجه و کجه باز شود.
-
کچه بازی
لغتنامه دهخدا
کچه بازی . [ ک َ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب ) عمل کچه باز. آن است که جمعی ازحریفان دو جانب نشینند، حریف از یک جانب پنهان از حریفان مقابل ، کچه در دست پنهان کند و همه رفیقانش مشت بسته پیش یکی از حریفان مقابل آیند اگر کسی را پوچ گوید و کچه در مشتش باشد او ...
-
کمیسیون بازی
لغتنامه دهخدا
کمیسیون بازی . [ ک ُ یُن ْ ] (حامص مرکب ) تشکیل کمیسیونهای متعدد و بی نتیجه برای حل مشکلی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کتاب بازی
لغتنامه دهخدا
کتاب بازی . [ ک ِ] (حامص مرکب ) عمل کتاب باز. رجوع به کتاب باز شود.
-
کرشمه بازی
لغتنامه دهخدا
کرشمه بازی . [ ک ِ رِ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت کرشمه باز. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کرک بازی
لغتنامه دهخدا
کرک بازی . [ ک َ رَ / ک َرْ رَ ] (حامص مرکب ) عمل کرک باز.
-
کنیزک بازی
لغتنامه دهخدا
کنیزک بازی . [ ک َ زَ ] (حامص مرکب ) معاشرت با زنان . مشغول شدن با آنان : چون پادشاهی بر وی قرار گرفت سر در نشاط و شراب و کنیزک بازی و تنعم نهاد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 78).
-
گال بازی
لغتنامه دهخدا
گال بازی . (حامص مرکب ) الک دولک .
-
کسبی بازی
لغتنامه دهخدا
کسبی بازی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل کسبی باز. || روسپی گری . (ناظم الاطباء).