کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازیگر نقش دوم زن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بازیگر کلا
لغتنامه دهخدا
بازیگر کلا. (اِخ ) دهی است از دهستان گچرستاق از نواحی کجور مازندران و نام دیگر آن بازیار کلا است . (از مازندران و استرآباد رابینو ص 147 ترجمه ٔ وحید مازندرانی ). رجوع به بازیار کلا شود.
-
جستوجو در متن
-
قالبک زن
لغتنامه دهخدا
قالبک زن . [ ل َ / ل ِ ب َ زَ ] (نف مرکب ) چیت ساز. قلمکارساز. کسی که پارچه ها را نقش قلمکاری زند : قالبک زن چون رخ والا منقش می کندبهر شلوار زرافشان خاطرم خوش می کند. نظام قاری (دیوان ص 57).نقش والای لطیف قلفی گر بیندقالبک زن سزد ار نقش نخواند در کا...
-
مثمجة
لغتنامه دهخدا
مثمجة. [ م ُ م ِ ج َ ] (ع ص ) مؤنث مثمج . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن نقش و نگار زننده بر جامه . (از اقرب الموارد). || زن زردوز و چکن دوز. (ناظم الاطباء).
-
ارسانس
لغتنامه دهخدا
ارسانس . [ اَ ن ِ ] (اِخ ) پسر اُستانِس و نوه ٔ داریوش دوم . او با سی سی گامبیس ازدواج کرد و از او دو پسر داشت : نخست داریوش کُدُمان ، دوم اُگزاث رِس و نیز دو دختر: اول ستاتیرا (زن داریوش سوم متوفاة به سال 330 ق . م .)، دوم دختری که نام وی معلوم نیست...
-
ملتطة
لغتنامه دهخدا
ملتطة. [ م ُ ت َطْ طَ ] (ع ص ) زن پوشیده . (ناظم الاطباء). و رجوع به ملتط معنی دوم شود.
-
واشمة
لغتنامه دهخدا
واشمة. [ ش ِ م َ ] (ع ص ) زنی که خال کوبد. (از اقرب الموارد). آن زن که نگار کند برپشت دست . (مهذب الاسماء). زنی که بر دست دیگری به سوزن نقش کند. زنی که خال میکوبد بر بدن کسی . (ناظم الاطباء). زن کبودی زن . (از یادداشتهای مؤلف ). زن خالکوب . مقابل مس...
-
مرغ زن
لغتنامه دهخدا
مرغ زن . [ م َ غ َ زَ ] (اِ)ماه ایران باستان ، مطابق تقریباً شباط و فوریه . (یادداشت مرحوم دهخدا). یکی از اسامی نه ماهی که در کتیبه ٔ بیستون ذکر شده «مرغ زن » است و آن ماه دوم از زمستان (انامک - مرغ زن - وی یخن ) بوده است و ظاهراً معنی چمن زن میدهد. ...
-
گنزاگ
لغتنامه دهخدا
گنزاگ . [ گ ُ ] (اِخ ) لوئیز ماری دُ (1612 - 1667 م .). ملکة لهستان ،از خانواده ٔ گنزاگ مذکور در بالا که در پاریس متولد شد. وی زن لادیسلاس هفتم و بعد زن ژان دوم و سپس زن کازیمیر پنجم بوده است .
-
کرتیرهرمزد
لغتنامه دهخدا
کرتیرهرمزد. [ ک َ هَُ م َ ] (اِخ ) موبد کرتیر هرمزد، صاحب کتیبه ای است در نقش رجب . در این کتیبه از پارسائی خود و خدماتی که به کشور ایران در عهد شاپور اول و هرمزد اول و وهرام اول و وهرام دوم نموده شرحی بیان کرده است . کتیبه ٔ دیگری از او در بالای نقش...
-
رامسم
لغتنامه دهخدا
رامسم . [ م ِ س ُ ] (اِخ ) آرامگاه رامسس دوم از فراعنه ٔ سلسله ٔ 19 مصر است که در دشت تب در ساحل چپ رود نیل واقع شده است . این آرامگاه دارای بنای زیبا و باشکوهی است که سالنها و دهلیزهای وسیع و متعدد دارد و در دیوارهای آن صحنه های جنگهای رامسس دوم نقش...
-
مباراة
لغتنامه دهخدا
مباراة. [ م ُ ] (ع مص ) (از«ب رء») با هم جدا گردیدن و با زن صلح کردن بر جدائی . (منتهی الارب ). صلح کردن با زن خود بر جدائی و تفریق . (ناظم الاطباء). و رجوع به معنی دوم مبارات شود.
-
قلغی
لغتنامه دهخدا
قلغی . [ ق َ ل َ ] (اِ) قالاقای . کلاغی . نظام قاری آرد : نقش والای لطیف قلغی گر بیندقالیک زن سزد ار نقش نخواند در کار. نظام قاری (دیوان ص 14).در مجلس شراب مگذارید که تردامنان شراب بر جامتان ریزند و کرباس سفیدتان والای قلغی شود. (دیوان نظام قاری ص 16...
-
شش پنج زن
لغتنامه دهخدا
شش پنج زن . [ ش َ / ش ِ پ َ زَ ] (نف مرکب ) شش و پنج زن که شش پنج زند و بازد، و شش پنج نوعی قمار است : لیک گر میرم ندارم من کفن در قمار مفلس شش پنج زن . مولوی . || شش و پنج . شش پنج . (ناظم الاطباء). رجوع به شش پنج شود. || کسی که هرچه باشد در معرض تل...
-
شماره زن
لغتنامه دهخدا
شماره زن . [ ش ُ رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ) شماره زننده . || (اِ مرکب ) آلتی است فلزی که به وسیله ٔ آن پس از چاپ کردن اوراق شماره زده میشود. در قسمت بالای آن دستگیره ای فنری است که اگر آنرا با دست به طرف پایین فشار دهیم به وسیله ٔ شماره های فلزی که در د...