کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازگشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازگشتن
لغتنامه دهخدا
بازگشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) رجعت . (منتهی الارب ). مراجعت . برگشتن . (ناظم الاطباء). اِیاب . بازگردیدن . رجوع . عود. برگردیدن . معاودت نمودن . (آنندراج ). ارتجاع . تراجع. انتکاث . اعتکار. انسیاب . رَجع. رُجعی ̍. (منتهی الارب ). صُدور. حَور. مَعا...
-
جستوجو در متن
-
تأییب
لغتنامه دهخدا
تأییب . [ ت َءْ ] (ع مص ) بازگشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
متاب
لغتنامه دهخدا
متاب . [ م َ ] (ع اِ) جای رجوع . (غیاث ). جای بازگشتن . بازگشتنگاه . (یادداشت دهخدا).
-
پس کشیدن
لغتنامه دهخدا
پس کشیدن . [ پ َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بعقب بازگشتن . بقهقرا شدن .
-
عشو
لغتنامه دهخدا
عشو. [ ع ِش ْوْ ] (ع اِ) کاسه ٔ شیر که شبانگاه وقت بازگشتن گوسپندان یا بعد آن نوشند. (منتهی الارب ). قدح شیر و لبن که در ساعت بازگشتن گوسفندان از چرا، و یا بعد از آن نوشیده شود. (از اقرب الموارد).
-
عودة
لغتنامه دهخدا
عودة. [ ع َ دَ ] (ع مص ) برگردیدن . نو بازگشتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). بازگشتن بسوی کسی پس از روی گردان شدن از وی . (از اقرب الموارد). عودت . عَود. مَعاد. رجوع به عود و عودت و معاد شود.
-
تتوبة
لغتنامه دهخدا
تتوبة. [ ت َ وِ ب َ ] (ع مص ) از گناه بازگشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بازگشتن از گناه . || باز مهربان شدن خدا بر کسی . توفیق توبه دادن کسی را خدای . || آسان گردانیدن خدای دشواری کسی را. (منتهی الارب ). رجوع به توبه شود.
-
رجعت فرمودن
لغتنامه دهخدا
رجعت فرمودن . [ رِ ع َ ف َ دَ ] (مص مرکب ) بازگشتن . برگشتن . مراجعت کردن . رجعت کردن . || بازگشتن بسوی زن مطلقه ٔ خود : لیک با ام الخبائث چون طلاقش واقع است خسروش رجعت نفرماید به فتوای جفا.خاقانی .
-
ایبة
لغتنامه دهخدا
ایبة. [ اَ ب َ / ای ب َ ] (ع مص ) بازگشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بازگشت . (آنندراج ) (منتهی الارب ). بازگشت و بازگشتن . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به اوب شود.
-
ایض
لغتنامه دهخدا
ایض . [ اَ ] (ع مص ) (از «ای ض ») بازگشتن بسوی آن بعد از آنکه ترک کرده بود آنرا. (منتهی الارب ). آض الیه ایضاً. بازگشتن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). || گشتن . (آنندراج ). متحول شدن از حال خود بحال دیگر و دگرگون گردیدن . (منتهی الارب ).
-
سپسایگی
لغتنامه دهخدا
سپسایگی . [ س ِ پ َ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) رجعت و بازگشت و حرکت قهقری . (ناظم الاطباء). این کلمه با فعل رفتن ، برگشتن ، برگردیدن ، برگرداندن ، بازگشتن آید: ارجاع ؛ دست سپسایگی دراز کردن بگرفتن چیزی . اقعناس ؛ سپسایگی بازگشتن . میاط؛ سپسایگی بازگشتن...
-
معاودة
لغتنامه دهخدا
معاودة. [ م ُ وَ دَ ] (ع مص ) دیگرباره با کاری بازگشتن . (تاج المصادر بیهقی ). عِواد. بازگشتن به اول کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بازگشتن به کار اوّل . (از اقرب الموارد). بازگشتن به اول چیزی . (ناظم الاطباء). || باز گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندرا...
-
رجعت کردن
لغتنامه دهخدا
رجعت کردن . [رِ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مراجعت کردن . بازگشتن و واپس آمدن . (ناظم الاطباء). عودت کردن . برگشتن . بازگشتن . مراجعت کردن . معاودت کردن . بازپس آمدن : و لشکرهای جهان بر وی [ شاپور ] جمع شدند و رجعت کرد و طیسبون از للیانوس بازستد. (فارسنا...
-
انصراف
لغتنامه دهخدا
انصراف . [ اِ ص ِ ] (ع مص ) برگشتن و بازماندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بازگشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة) (ترجمان القرآن جرجانی ). انکفاء. (از اقرب الموارد). بازگشتن و مراجعت و انقلاب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). واگشتن . انصفاق . با...