کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازکننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کشاینده
لغتنامه دهخدا
کشاینده . [ ک ُ ی َ دَ / دِ ] (نف ) بازکننده . گشاینده . (ناظم الاطباء). رجوع به گشاینده شود.
-
صحیفه گشای
لغتنامه دهخدا
صحیفه گشای . [ ص َ ف َ / ف ِ گ ُ ] (نف مرکب ) گشاینده ٔ کتاب . بازکننده : کابدالدهر تا بود بر جای باشد از نام او صحیفه گشای .نظامی .
-
کاشط
لغتنامه دهخدا
کاشط. [ ش ِ ] (ع ص ) پوست بازکننده از شتر. ج ، کشطة. (ناظم الاطباء).
-
واکن
لغتنامه دهخدا
واکن . [ ک ُ ] (نف مرکب ) واکننده . بازکننده . گشاینده . || (اِمرکب ) ابزار باز کردن در قوطی و بطری و امثال آن .- در بطری واکن ؛ آلت باز کردن در بطری .
-
قاشی
لغتنامه دهخدا
قاشی . (اِ) پشیز. هیچکاره . (آنندراج ) (منتهی الارب ). پشیز هیچکاره که رائج نباشد. رجوع به قاش شود. || (ع ص ) پوست بازکننده . (ناظم الاطباء). قاشر.
-
جعدگشای
لغتنامه دهخدا
جعدگشای . [ ج َ گ ُ ] (نف مرکب ) جعدگشاینده . بازکننده ٔ جعد. آن که جعد و گیسوی خود را بازکند و فرونهد : بر گرد نعش آن مه لشکر، بنات نعش صدره شکاف و جعدگشای اندرآمده .خاقانی .
-
ناقض
لغتنامه دهخدا
ناقض . [ ق ِ ](ع ص ) شکننده . (آنندراج ). آنکه به زور و قوت میشکند. || آنکه می شکند عهد و پیمان را. (ناظم الاطباء). || بازکننده ٔ تاب رسن و جز آن . (آنندراج ). آنکه بازمی کند تاب ریسمان و جز آن را. (ناظم الاطباء). اسم فاعل است از نقض . رجوع به نقض شو...
-
مستبزل
لغتنامه دهخدا
مستبزل . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استبزال . رجوع به استبزال شود. شراب صاف برآورنده از خم . (منتهی الارب ). صاف کننده ٔ خمر. || گشاینده و بازکننده . (اقرب الموارد).
-
متعرق
لغتنامه دهخدا
متعرق . [ م ُ ت َ ع َرْ رِ ] (ع ص ) گوشت از استخوان بازکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که گوشت را از استخوان پاک میگیرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعرق شود.
-
دربازکن
لغتنامه دهخدا
دربازکن . [ دَ ک ُ ] (نف مرکب ) دربازکننده . بازکننده ٔ در. مفتاح الابواب . مفتح الابواب : ای سرمه کش بلندبینان دربازکن درون نشینان . نظامی .|| (اِ مرکب ) امروز بر یک نوع وسیله ٔ الکتریکی اطلاق می شود که بوسیله ٔ آن در خانه را می توان از داخل ساختمان...
-
منتشط
لغتنامه دهخدا
منتشط. [ م ُ ت َ ش ِ ] (ع ص ) بازکننده ٔ پوست ماهی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه پوست می کند ماهی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه می کشد گره را تا گشاده شود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به انتشاط شود.
-
چشمه گشا
لغتنامه دهخدا
چشمه گشا. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ گ ُ ] (نف مرکب ) چشمه گشاینده . بازکننده ٔ چشمه . آن کس یا آن چیز که چشمه ٔ آب را از زمین یا از کوه و جز آن باز کند و جاری سازد. و رجوع به چشمه گشادن شود. || (اِ مرکب ) ظاهراً به معنی سحر و جادو و شعبده نیز آمده است : ...
-
سلاخ
لغتنامه دهخدا
سلاخ . [ س َل ْ لا ] (ع ص ) پوست کن . (غیاث ) (فرهنگستان ). آنکه پوست از گوسفند بیرون کشد. (مهذب الاسماء). آنکه پوست حیوانات از بدن بیرون کشد. (آنندراج ). کسی که گوسپند میکشد وپوست کنده بدکان قصابی حمل میکند. (ناظم الاطباء). پوست بازکننده از هر حیوان...
-
یوهمبین
لغتنامه دهخدا
یوهمبین . [ ی ُ هََ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح پزشکی ) آلکالوئید حاصل از درخت یوهمبه که دارای اثر تقویت دهنده ٔ قوه ٔ باه است و از این جهت همراه با موادی که خواص مشابه دارند نظیر فسفور دوزنک و استریکنین مصرف می شود. مصرف این آلکالوئید در موارد عدم توان...
-
چاقو کش
لغتنامه دهخدا
چاقو کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) چاقوکشنده . بازکننده ٔ تیغه چاقو برای زدن . کسی که مردم را با چاقو تهدید و گاهی مجروح و مقتول میکند تا نقدینه ٔ آنان را بگیرد یا برباید. ولگرد. هرزه گرد. عربده جو. بدمست . باج گیر. لات . شریر. فردی از افراد اراذل و ...