کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازپیچیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازپیچیدن
لغتنامه دهخدا
بازپیچیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) برگردانیدن . منعطف ساختن : عنان را یکی بازپیچی به راست چنان کز خردمندی تو سزاست . فردوسی .سرش بازپیچید و تن راست شدوگر وی نبودی زمان خواست شد. سعدی .و رجوع به پیچیدن شود.
-
واژههای مشابه
-
عنان بازپیچیدن
لغتنامه دهخدا
عنان بازپیچیدن . [ ع ِ دَ ] (مص مرکب ) راه بگردانیدن . از راه بگشتن . میل کردن بسوی دیگر : عنان بازپیچید و برداشت راه به ایران سپه رفت از این جایگاه . فردوسی .من آنگه عنان بازپیچم ز راه که یا سر نهم یا ستانم کلاه .نظامی .