کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازرس بهداشت و ایمنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ایمنی
لغتنامه دهخدا
ایمنی . [ م ِ ] (حامص ) مصونیت . ایمن بودن .(فرهنگ فارسی معین ). امن و امان و سلامت و حفاظت و حمایت و کامرانی و سعادت . (ناظم الاطباء) : کسی کو خرد جوید و ایمنی نیازد سوی کیش اهریمنی . فردوسی .شما را خوشی جستم و ایمنی نهان کردن کیش اهریمنی . فردوسی ....
-
صحی
لغتنامه دهخدا
صحی . [ ص ِح ْ حی ] (ع ص نسبی ) منسوب به صحت . درخور بودن از نظر صحت و بهداشت .
-
نامأمون
لغتنامه دهخدا
نامأمون . [ م َءْ ] (ص مرکب )ناامن . ناایمن . نامحفوظ. که ایمنی و امنیت ندارد.
-
افضلان
لغتنامه دهخدا
افضلان . [ اَ ض َ ] (ع اِ) داد و ایمنی . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ).
-
بهدار
لغتنامه دهخدا
بهدار. [ ب ِ ] (نف مرکب ) نیکودارنده . || مأمور بهداری که عهده دار رسیدگی به بهداشت مردم مخصوصاً اهالی قرا و قصبات است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
ناامنی
لغتنامه دهخدا
ناامنی . [ اَ ] (حامص مرکب ) عدم امنیت . نبودن ایمنی و آرامش و نظم و ثبات . آشوب و بلوا. || صاحب منتخب اللغه در معنی دغدغه آرد: تردد و تشویش خاطر و ناامنی .
-
اهریمنی
لغتنامه دهخدا
اهریمنی . [ اَ م َ ] (ص نسبی ) نسبت است به اهریمن . از اهریمن . شیطانی . منسوب به شیطان : جهان را همی داشت با ایمنی نهان گشت کردار اهریمنی . فردوسی .جهان شد پر از خوبی و ایمنی ز بد بسته شد دست اهریمنی . فردوسی .به پیمان نباشد بر او ایمنی بپوید همی را...
-
رغد
لغتنامه دهخدا
رغد. [ رَ ] (ع اِمص ) فراخی . (دهار). رفاه . رفاهت . فراخ زیستی . فراوانی . خصب . (یادداشت مؤلف ). || ایمنی .(دهار). رجوع به رَغد و رَغَد در معنی مصدری شود.
-
فرب
لغتنامه دهخدا
فرب . [ ف َ رَ ] (اِخ ) رودخانه ای باشد بزرگ و عظیم . (برهان ). رودی است به خراسان . (آنندراج ). ظاهراً یکی از نهرهای بزرگ رود جیحون است که از کنار شهر فرب میگذشته است : با سرشک عطای تو کس راننماید بزرگ رود فرب . عسجدی .ایمنی و بیم دنیا هر دو با یکدی...
-
حفظالصحة
لغتنامه دهخدا
حفظالصحة. [ح ِ ظُص ْ ص ِح ْ ح َ ] (ع اِ مرکب ) نگاهداشت تندرستی .- علم حفظالصحة ؛ دانش نگاهداشت تندرستی . بهداشت . و آن علمی باشد که پیدا آمدن بیماری ها را منع کند.
-
بهداری
لغتنامه دهخدا
بهداری . [ ب ِ ] (حامص مرکب ، اِ مرکب ) وزارت یا اداره ای که عهده دار رسیدگی به اموربهداشت و صحت مردم است . صحیه . (فرهنگ فارسی معین ). اداره ای که برای مواظبت بهداشت مردم تأسیس شده است .این کلمه بجای صحیه اختیار شده است . (فرهنگستان ).
-
سازمان
لغتنامه دهخدا
سازمان . (اِمص ، اِ مرکب ) تشکیلات . حالت قسمتهائی که واحد و مجموعی را برای انجام فعالیتهای خاصی تشکیل میدهند. چون : سازمان حکومتی .سازمان نظامی . سازمان برنامه ٔ هفت ساله . سازمان جوانان شیر و خورشید سرخ ایران . سازمان دفاعی . سازمان ملل متحد. سازما...
-
هم چرا
لغتنامه دهخدا
هم چرا. [ هََ چ َ ] (ص مرکب ) دو حیوان که با هم در یک جا چرا کنند و به هم آسیب نرسانند : ز عدل شاه چنان ایمنی گرفته جهان که گرگ با بره خواهند هم چرا دیدن .سوزنی .
-
مهربان
لغتنامه دهخدا
مهربان . [ م َ رُ ] (اِخ ) مهروبان . بندری در شمال بندر دیلم حالیه . رجوع به مهروبان شود : هیچ بازرگانی به سیراف کشتی نیارست آورد از بهر ایمنی ، راه به کرمان یا مهربان یا دورق و بصره اوگندند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 136).
-
ناآرام
لغتنامه دهخدا
ناآرام . (ص مرکب ) بدون آرامش . بی ثبات . که آرام و سکون ندارد. || شتابگر. عجول . || ناآسوده . بی آسایش . بی تاب . بی شکیب . ناراحت . بیقرار. مضطرب .که اطمینان قلب ندارد. آشفته دل . وسواسی . || ناامن . بدون امنیت . آشفته . پر آشوب . متشنج . که ایمنی ...