کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازدانستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازدانستن
لغتنامه دهخدا
بازدانستن . [ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) تمییز کردن . تمییز دادن . تشخیص دادن . بازشناختن : فرق گذاشتن میان دوچیز : حاسد امروز چنین متواری گشتشت و خموش دی همی باز ندانستمی از دابشلیم .(ابوحنیفه ٔ اسکافی از تاریخ بیهقی چ فیاض ص 384).سخنهای من چون شنیدی بورزم...
-
جستوجو در متن
-
وادانستن
لغتنامه دهخدا
وادانستن . [ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) بازدانستن . بازشناختن . تشخیص دادن . تمیز کردن : گر بضاعت دار شرعی سود بشناس از زیان ور عروس آرای فرعی خلعة وادان از کفن .اثیرالدین اخسیکتی .
-
تمیز دادن
لغتنامه دهخدا
تمیز دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) فرق دادن و امتیاز و تشخیص دادن و جدا کردن دو چیز مانند هم را از یکدیگر. (ناظم الاطباء). بازشناختن از یکدیگر. شناختن از یکدیگر. فرق کردن . از یکدیگر دانستن . بازدانستن . تمیز کردن . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). رجوع ب...
-
تمییز
لغتنامه دهخدا
تمییز. [ ت َ ] (ع مص ) جدا کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). به دو یای تحتانی ... بمعنی جدا کردن . مأخوذ از میز بالفتح . اما فارسیان یک «یا» را بنا بر تخفیف حذف کنند و تمیز ب...
-
وادیدن
لغتنامه دهخدا
وادیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) دوباره دیدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باز نگریستن . (ناظم الاطباء). تجدید نظر کردن . (یادداشتهای مؤلف ). || دیگر باره دیدن کردن . بازدیدن کردن : گشودم سرسری بر روی دنیا چشم زین غافل که دیدنهای رسمی در عقب وادیدنی دار...
-
تمیز
لغتنامه دهخدا
تمیز. [ ت َ ] (از ع ، اِمص ) عقل و هوش و ادراک و دریافت و فراست و بصیرت . (ناظم الاطباء) : که ایشان را تمیز نیست . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 90). وی را خرد و تمیز و بصیرت و رویت است . (تاریخ بیهقی ایضاً ص 333).دختر طفل را نشاید خواست تا نیاید به حد عقل و...
-
باز
لغتنامه دهخدا
باز. (پیشوند) بر سر افعال می آید و همان معانی یا مفاهیم دیگری را به فعل می بخشد. ناظم الاطباء نویسد: چون این کلمه را بر سر فعل درآورند معنی تکرار صدور به آن میدهد و یا در معانی آن تغییری وارد میکند - انتهی . و گاه نیز زاید بنظر میرسد: بازآزردن . بازآ...
-
یاد آمدن
لغتنامه دهخدا
یاد آمدن . [ م َ دَ] (مص مرکب ) بازدانستن چیزی که فراموش شده باشد. (از آنندراج ). به خاطر آمدن . به ذهن خطور کردن . به حافظه گذشتن . به خاطر گذشتن . متذکر شدن . فراموش شده ای را متذکر شدن . در ذکر آمدن . بر خاطر گذشتن . مقابل از یاد رفتن : عبداﷲبن عت...
-
دانستن
لغتنامه دهخدا
دانستن . [ ن ِ ت َ ] (مص ) دانائی حاصل کردن . (از ناظم الاطباء). دانش . علم . (تاج المصادر بیهقی ). فقه . شعر. (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). علم پیدا کردن . تعلم . اعتلام . (منتهی الارب ). دریافتن . یافتن . درایه . (ترجمان القرآن جرجانی ). معرفت پی...