کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باری تعالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
راست خدیو
لغتنامه دهخدا
راست خدیو. [ خ َ وْ ] (اِخ ) اشاره به باری تعالی است . (آنندراج ) (انجمن آرا). باری تعالی جل شأنه . (ناظم الاطباء). اشاره به باری تعالی است عز شانه . (برهان ).
-
ماهد
لغتنامه دهخدا
ماهد. [ هَِ ] (اِخ ) نامی از نامهای باری تعالی . (آنندراج ). از اسمهای باری تعالی می باشد. (ناظم الاطباء).
-
کرسطوس
لغتنامه دهخدا
کرسطوس . [ ک ِ رِ ] (اِخ ) به لغت انجیل نام باری تعالی است جل و جلاله . (برهان ) (آنندراج ). یکی از نامهای باری تعالی . (ناظم الاطباء).
-
قدیم
لغتنامه دهخدا
قدیم . [ ق َ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . غنی مطلق قائم بنفسه که باری تعالی باشد. (ناظم الاطباء).
-
مؤمن
لغتنامه دهخدا
مؤمن . [ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) ازنامهای خدای تعالی جل شأنه . (از دهار) (ناظم الاطباء). یکی از نامهای باری تعالی است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء). نامی از نامهای خدای تعالی ، و از آن است : عبدالمؤمن .نامی ...
-
راست بود
لغتنامه دهخدا
راست بود. (اِ مرکب ) وجود حقیقی که ذات باری تعالی باشد و در آن شبهه نیست . (انجمن آرا) (آنندراج ). ذات باری تعالی و واجب الوجود. (ناظم الاطباء). موجود حقیقی را گویند که ذات باری تعالی باشد جل جلاله . (برهان ). این کلمه از لغات دساتیری است . (از حاشیه...
-
باریا
لغتنامه دهخدا
باریا. (منادا، صوت ) یعنی ای باری تعالی . بمعنی ای باری یعنی خدایا. (ناظم الاطباء). ای خدا. (دِمزن ).
-
مبدی
لغتنامه دهخدا
مبدی ٔ. [ م ُ دِءْ ] (اِخ ) یکی از اسماء باری تعالی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نامی ازنامهای خدای تعالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
واهب الصور
لغتنامه دهخدا
واهب الصور. [ هَِ بُص ْ ص ُ وَ ] (اِخ ) نامی که فلاسفه به باری تعالی دهند. نامی از نامهای صفات باری نزد حکمای مشائی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
کاتب جان
لغتنامه دهخدا
کاتب جان . [ ت ِ ب ِ ] (اِخ ) کنایه از حضرت باری تعالی است جل جلاله . (برهان ) (آنندراج ).
-
مؤتمن
لغتنامه دهخدا
مؤتمن . [ م ُءْ ت َ م َ ] (اِخ ) یکی از صفات باری تعالی . (ناظم الاطباء).
-
احد
لغتنامه دهخدا
احد. [ اَ ح َ ] (ع ص ) یگانه . فرد. یکی بخدائی . || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . صفتی از صفات باری تعالی . نزد بعضی احد، مخصوص است بخدای تعالی و در صفات غیر او تعالی اطلاق نکنند. (منتهی الارب ). جرجانی آرد: هو اسم الذات مع اعتبار تعدد الصفات و ...
-
منان
لغتنامه دهخدا
منان . [ م َن ْ نا ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء). یکی از نامهای باری تعالی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یکی از اسماء حق تعالی . (غیاث ). یکی از اسماء حسنی ̍ است . (از اقرب الموارد) : فرمان ملک منان چنان است که ولد خود را قرب...
-
متکبر
لغتنامه دهخدا
متکبر. [ م ُ ت َ ک َب ْ ب ِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء) (از ناظم الاطباء). نامی است از نامهای باری تعالی و معنی آن والاتر از آنچه شایسته ٔ او نیست . (از منتهی الارب ).
-
بدیع
لغتنامه دهخدا
بدیع. [ ب َ ] (اِخ ) یکی از نامهای باری تعالی . (ناظم الاطباء). از اسماء باری تعالی است و معنی آن مبدع است زیرا که حضرت او بدیع است در نفس خود و برای او مثلی نیست . (از اقرب الموارد) . نوآفریننده ٔ آسمانها و زمینها. (مهذب الاسماء) : بدیعی که شخص آفری...