کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارگیری 3 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بارگیری کردن
لغتنامه دهخدا
بارگیری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) انباشتن و بستن . بر ستور یا کشتی و مانند آن نهادن حمل را. بارگیری کردن کشتی ، پر کردن آن به محمولات . || در تداول عامه ، بسیار خوردن .
-
جستوجو در متن
-
آبادان
لغتنامه دهخدا
آبادان . (اِخ ) بندری است در مصب شطالعرب موسوم بدماغه ٔ گُسبه . درازای آن 64 هزار گز و پهنای آن از 3 تا 20 هزار گز، حد شمالی و شرقی آن کارون و بهمشیر [ بهمن شیر] و حد غربی شطالعرب و جنوبی خلیج فارس . عرض جغرافیائی آن 31 درجه و 21 دقیقه ٔ شمالی و طول ...
-
بارگیر
لغتنامه دهخدا
بارگیر. (نف مرکب ، اِ مرکب ) اسب و شتر و امثال آن باشد از برای بار کردن و سواری و به عاریت به کسی دادن .(برهان ). اسب و شتر و گاو. (غیاث ). اسب و شتر و امثال آن . (انجمن آرا) (آنندراج ). اسب . (مجموعه ٔ مترادفات ص 36) (صحاح الفرس : بارگی ). اسب سپاهی...
-
جذیمةالابرش
لغتنامه دهخدا
جذیمةالابرش . [ ج َ م َ تُل ْ اَ رَ ] (اِخ ) نام ابن مالک بن فهم ملک حیره که صاحب زبّاء است . (از منتهی الارب ). او پادشاه حیره و یار زباء ملکه است . (از شرح قاموس ). وی دومین و بروایتی سومین پادشاه از ملوک انبار یا حیره بود و بدین جهت که ابرش بود او...