کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باريس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
باریس
لغتنامه دهخدا
باریس . (اِخ ) دهی است جزء دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی مشکین شهر که در 15 هزارگزی شمال مشکین شهر و 10 هزارگزی شوسه ٔ مشکین شهر به اردبیل در جلگه واقع است . هوایش معتدل و دارای 151تن سکنه میباشد آبش از چشمه و خیاوچای (رودخانه ٔ خیاو). محصولش غلات ، ص...
-
باریس
لغتنامه دهخدا
باریس . (اِخ ) معرب پاریس . رجوع به پاریس شود.
-
باریس سس
لغتنامه دهخدا
باریس سس . [ س ِ ] (اِخ ) یکی از هفت تن که برای از میان برداشتن بردیای دروغی (سپنت دات مغ) با هم هم سوگند شدند و در کار خود نیز توفیق یافتند و وی را برداشتند و داریوش را بتخت بنشاندند. (ایران باستان ج 1 ص 531).
-
بیک باریس
لغتنامه دهخدا
بیک باریس . [ ب َ ] (اِخ ) نام بزرگی از بزرگان قره باغ که بنام او سکه زدند. (از النقود العربیة ص 128).
-
جستوجو در متن
-
لوکانی
لغتنامه دهخدا
لوکانی . (اِخ ) نام قسمتی از ایتالیا به عهد باستان در جنوب کامپانی . شهری سی باریس نام بر آنجا، به سال 510 ق .م . خراب شد. (ایران باستان ج 3 ص 2324).
-
برباریس
لغتنامه دهخدا
برباریس . [ ب َ ] (رومی ، اِ) بربریس . انبرباریس . (منتهی الارب ). زرشک . (ابن بیطار در کلمه ٔآارغیس ). امپرباریس . (تاج العروس ) (ناظم الاطباء). امبرباریس . باریس . انبر. زرنگ . (تاج العروس ). زرشک . (ناظم الاطباء). رجوع به بربریس و رجوع به زرشک شود...
-
جت
لغتنامه دهخدا
جت . [ ج ِ ] (اِخ ) یکی از اقوام قدیمی اروپا بودند که در کوههای مجارستان و رومانی سکنی داشتند. بعضی از مورخان قدیم آنان را از اقوام اسکیت میدانند و بعضی دیگر از اقوام داچ یا تراکیامیشمارند. ملکه ٔ ایشان پادشاه ایران کیخسرو را به فرماندهی تومیریس و هم...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )عیسی بک طبیب اُسبیتالیه ٔ مجاذیب عباسیه [ القاهره ]و طبیب الأمراض الباطنه در مستشفی عباسی . او راست : أمراض النساء و معالجتها وصفاً و جراحة، تألیف صموئیل یوتسی (معلم امراض النساء بمدرسة الطب فی باریس )[ معرب ]، بار سوم ، چاپ...
-
زرشک
لغتنامه دهخدا
زرشک . [ زِ رِ ] (اِ) بار درختی است معروف که در طعام ها و آشها کنند و خورند و به عربی انبرباریس خوانند و بعضی گویند باریس درخت زرشک و حب الانبرباریس زرشک باشد. (برهان ). بار درختی است سرخ و ترش که در طعام و آشها کنند و خورند و به یونانی انبرباریس گوی...
-
اسپارته
لغتنامه دهخدا
اسپارته . [ ] (اِخ ) شهریست در ولایت قونیه و مرکز سنجاق حمید، در طرف شمال غربی این ولایت ، در دامنه ٔ شمالی کوه دوراس ، در 180 هزارگزی غربی شهر قونیه و در 115 هزارگزی شمالی اسکله ٔ انطالیه ، در 38 هزارگزی جنوب غربی دریاچه ٔ اکردیر. موقع بسیار زیبا و ...
-
گاورس
لغتنامه دهخدا
گاورس . [ وِ / وَ ] (اِ) معرب آن جاورس ، دانه ای شبیه به ارزن که بیشتر به کبوتران دهند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بطوری که از تقریر صاحب تحفة المؤمنین و غیره معلوم میشود غله ای است که به فارسی ارزن و به هندی چینا نامند و صاحب مصطفوی نوشته که آن را به...
-
گئومات
لغتنامه دهخدا
گئومات . [ گ ِ ] (اِخ ) گوماتا. غاصب تاج و تخت هخامنشی که در زمان مسافرت کمبوجیه پسر کوروش بزرگ به مصر خود را بنام بردیا برادر پادشاه معرفی و سلطنت را غصب کرد. مرحوم پیرنیا در ایران باستان آرد: راجع به این واقعه یک سند رسمی که قسمتی از کتیبه ٔ بیستون...