کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بارق
لغتنامه دهخدا
بارق . [ رِ ] (اِخ ) آبی است به شراة. (از تاج العروس ، بنقل ابن عبدالبر). و یاقوت در معجم البلدان از قول ابن عبدالبر آرد: آبی است بسراة و هر آنکه درایام سیل عرم بدان فرود آمد وی را بارقی خواندند.
-
بارق
لغتنامه دهخدا
بارق . [ رِ ] (اِخ ) باوق . یارق . یاروق . بخشی ختایی . معلم و مربی فرزند غازان بود:... و چون پنج ساله شد (فرزند غازان ) اباقاخان او را به بارق بخشی ختایی سپرد تا او را تربیت کند و خط مغولی و اویغوری و علوم و آداب ایشان بیاموزد... (تاریخ مبارک غازانی...
-
بارق
لغتنامه دهخدا
بارق . [ رِ ] (اِخ ) ذوبارق همدانی . لقب جغونةبن مالک . (تاج العروس ) (ناظم الاطباء).
-
بارق
لغتنامه دهخدا
بارق . [ رِ ] (اِخ ) ملک ... نام والی قلعه ٔ سلم بود. صاحب حبیب السیر آرد: یوشع مدت هفت سال کمر جهاد بر میان بسته بسیاری از اهل کفر و عناد را بقتل رسانید و اکثر بلدان شام و دیار مغرب را مفتوح گردانید و بعضی از حکام آن مواضع مانند ملک بارق که والی قلع...
-
بارق
لغتنامه دهخدا
بارق . [ رِ ] (اِخ ) موضعی است به تهامه .(از تاج العروس ). و رجوع به معجم البلدان ج 2 شود.
-
بارق
لغتنامه دهخدا
بارق . [ رِ ] (اِخ ) موضعی است به کوفه . (تاج العروس ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جائی است نزد کوفه . (آنندراج ) : وردهم عن لعلع و بارق ضرب یشظیهم عن الخنادق . (از المعرب جوالیقی ص 132) (از اللسان )و در حاشیه ٔ همین صفحه آمده است : «لعلع» و «بارق...
-
بارق
لغتنامه دهخدا
بارق . [ رِ ] (اِخ ) نام آبی است در عراق میان قادسیه و بصره . در اشعار عرب ذکر بسیار از این آب میشود. در جوار این محل در بین بنی تغلب و نمر سانحه ای واقع شده که به «یوم البارق » موسوم است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). و یاقوت آرد: آبی است به عراق و ...
-
بارق
لغتنامه دهخدا
بارق . [ رِ ] (اِخ ) نام پدر قبیله ای است در یمن . (آنندراج ). لقب سعدبن عدی که پدرقبیله ای است از یمن . (معجم البلدان ) (تاج العروس ) (ناظم الاطباء). ابن درید در الاشتقاق ص 282 ذیل عنوان «قبایل بارق و رجال آنان » آرد: بارق سعدبن عدی بن حارثه بود و ا...
-
بارق
لغتنامه دهخدا
بارق . [ رِ ] (اِخ ) نام شاعری است از عرب که وی را سراقةبن مرداس بارقی اصغر میخواندند و شرح حال وی در المؤتلف و المختلف آمدی (صص 134-135) آمده است . وی کسی است که با جریر مهاجات داشت و اخبار او در اغانی آمده است . (از حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 301). ...
-
بارق
لغتنامه دهخدا
بارق . [ رِ ] (اِخ ) یکی ازارکان عرض یمامه است . (از تاج العروس ). رکنی از ارکان عرض یمامه ، و آن کوهی است . (معجم البلدان ج 2).
-
بارق
لغتنامه دهخدا
بارق . [ رِ ] (ع ص ، اِ) برق . || هر چه بدرخشد. (از اقرب الموارد).روشن و تابان . (غیاث ). درخشان . یغشاه بارق من نوره .(حکمت اشراق چ 1331 انجمن ایران و فرانسه ص 348). || شمشیر درخشان . (دِمزن ). || ابربابرق . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (دِمزن ) (آ...
-
بارق
لغتنامه دهخدا
بارق . [ رِ] (اِخ ) کوهی است در سراة. (از حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 301) (از ابن درید در کتاب الاشتقاق ص 282). نام کوهی . (آنندراج ). کوهی است که سعدبن عدی بدان فرودآمد و از این رو بدان ملقب شد چنانکه در گفتار مؤرج آمده است . (از تاج العروس ). کوهی ا...
-
بارق
لغتنامه دهخدا
بارق . [رِ ] (اِخ ) نهری است در باب الجنة در حدیث ابن عباس که ابن حاتم آن را در التقاسیم و الانواع فی حدیث الشهداء آورده است . (از تاج العروس ) (معجم البلدان ج 2).
-
واژههای مشابه
-
بارق الالهی
لغتنامه دهخدا
بارق الالهی . [ رِقِل ْ اِ لا ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) در تداول حکمت اشراق نوری است که بدنبال ریاضات و مجاهدات و اشتغال به امور علوی روحانی برای دریافت مجردات و احوال آنها بر نفس ناطقه فایز شود و آن اکسیر حکمت است . و بعلت مبتنی بودن این کتاب (حکمت اش...